کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهاون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تهاون
/tahāvon/
معنی
۱. خوار و سبک شمردن؛ خفیف پنداشتن.
۲. آسان گرفتن.
۳. سستی و سهلانگاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اهمال، سستی، سهلانگاری، غفلت، مسامحه
۲. اهمال کردن، سستی ورزیدن، سهلانگاری کردن، غفلتورزیدن،
۳. خوار شمردن ≠ جدیت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهاون
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهمال، سستی، سهلانگاری، غفلت، مسامحه ۲. اهمال کردن، سستی ورزیدن، سهلانگاری کردن، غفلتورزیدن، ۳. خوار شمردن ≠ جدیت
-
تهاون
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - کوتاهی کردن ، سهل انگاری کردن . 2 - خوار شمردن .
-
تهاون
لغتنامه دهخدا
تهاون . [ ت َ وُ ] (ع مص ) خوار داشتن . (زوزنی ) (دهار). سبک شمردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوار و حقیر داشتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). استحقار. استخفاف . استهزاء. (از اقرب الموارد). استخفاف . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || (اِ) غفلت و اهما...
-
تهاون
دیکشنری عربی به فارسی
لينت , سستي , شلي
-
تهاون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahāvon ۱. خوار و سبک شمردن؛ خفیف پنداشتن.۲. آسان گرفتن.۳. سستی و سهلانگاری.
-
تهاون
دیکشنری فارسی به عربی
خمود
-
واژههای مشابه
-
تهاون کردن
لغتنامه دهخدا
تهاون کردن . [ ت َوُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر کردن و اهانت نمودن و غفلت کردن . (ناظم الاطباء) : گفتند بدین تهاون که بر ایشان کرد و بی نیازیی که از ایشان نمود همگان بصورت ملازمت کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 67).کو تهاون کرد در تعظیمهاتا که زآن نسیا...
-
تهاون نمودن
لغتنامه دهخدا
تهاون نمودن . [ ت َ وُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) تهاون کردن : از روی منافست و حسد، تهاون نمود و رک بازگرفتند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 69). رجوع به تهاون و تهاون کردن شود.
-
جستوجو در متن
-
لینت
دیکشنری فارسی به عربی
تهاون
-
شلی
دیکشنری فارسی به عربی
تهاون , فترة الهدوء
-
سستی
دیکشنری فارسی به عربی
بلغم , تهاون , ضعف , عدم الامان
-
متهاون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motahāven کسی که در کاری سستی و تهاون کند؛ آنکه امری را حقیر و سبک انگارد.
-
تکاسل کردن
لغتنامه دهخدا
تکاسل کردن . [ ت َ س ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) سستی کردن . تقاعد. تهاون . کاهلی کردن : و از ادای خراج تقاعد می نمایند و تکاسل و تهاون می کنند. (تاریخ قم ص 31). رجوع به تکاسل شود.