کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تهاتم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تهاتم
لغتنامه دهخدا
تهاتم . [ ت َ ت ُ ] (ع مص ) بر یکدیگردعوای باطل نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تهاتر. (اقرب الموارد). رجوع به تهاتر شود.
-
جستوجو در متن
-
متهاتم
لغتنامه دهخدا
متهاتم . [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص )دعوی باطل نماینده بر یکدیگر. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) . منازع و ستیزه جو و جنگجو.(ناظم الاطباء). و رجوع به ماده ٔ قبل و تهاتم شود.
-
دعوی
لغتنامه دهخدا
دعوی . [ دَع ْ ] (ع ، اِمص ، اِ) ممال از دَعْوی ̍. ادعا. (ناظم الاطباء). دعوی را غالباً مقارن با معنی می آرند. (یادداشت مرحوم دهخدا). دعوی مقابل معنی ، یعنی حقیقت و باطن آنچه ادعا شده است می آید : یکی مرد آمد [ زردشت ] به دین آوری به ایران به دعوی ّ ...