کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن در داد به پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تن در داد به
دیکشنری فارسی به عربی
استكان ل
-
واژههای مشابه
-
تُن
لهجه و گویش بختیاری
ton 1. سریع؛ 2. تند (طعم).
-
تن تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ تَ) (اِمر.) 1 - وزن اجزای آواز موسیقی . 2 - از ارکان تقطیع . 3 - نغمه ، سرود.
-
کره تن
لغتنامه دهخدا
کره تن . [ ک َ رِ ت َ ] (اِ) عنکبوت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کارتن . کارتنه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
heterosome
ناجورفامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] فامتنهای جنسی هر یاخته
-
editosome
ویرایشتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] همتافت رِنایی که باعث ویرایشِ رنای رونویسیشده از دِنای راکیزهای میشود
-
nucleosome
هستهتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] دانههای تسبیحیشکل تشکیلدهندۀ فامتن که از پروتئینهای هستهای و دِنا تشکیل شده است
-
تن دادن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تسلیم شدن ۲. تحمل کردن ۳. پذیرفتن، قبول کردن ۴. رضاشدن
-
نیک تن
لغتنامه دهخدا
نیک تن . [ ت َ ] (ص مرکب ) اسبی که پوست تن وی براق بود. (ناظم الاطباء).
-
غرقه تن
لغتنامه دهخدا
غرقه تن . [ غ َ ق َ / ق ِ ت َ ] (ص مرکب ) آنکه تنش غریق باشد. غریق : نی نی چو من جهانی سیراب فیض اوست سیراب چه که غرقه تن از فرغر سخاش .خاقانی .
-
هم تن
لغتنامه دهخدا
هم تن . [ هََ ت َ ] (ص مرکب ) هم جسم . هم جنس : مرغ خاکی ، مرغ آبی هم تنندلیک ضدانند وآب و روغنند.مولوی .
-
بزرگ تن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bozorgtan ۱. آنکه تن بزرگ دارد؛ بزرگجثه؛ عظیمالجثه؛ تناور.۲. فربه.
-
body awareness
تنآگاهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] ادراک فرد از ساختار بدنیاش بهمنزلۀ مؤلفهای از تنانگاره
-
body image
تنانگاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[تغذیه، روانشناسی] [تغذیه] تصوری که شخص از وضعیت رشد و تغییرات بدنی خود دارد [روانشناسی] تصویری ذهنی که فرد از بدن خود بهعنوان یک کل دارد