کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن در دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
Trichechidae
تنموئیان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] تیرهای کاملاً آبزی از راستۀ گاودریاییسانان با جثهای بزرگ که گیاهخوار و ساکن آبهای شیرین است
-
autosome
جورفامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] فامتنهای غیرجنسی هر یاخته
-
acrosome, perforatorium, apical body
تارَکتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] پوشش کلاهمانندی که سر زامه را میپوشاند
-
peroxisome
پِراُکسیتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ریزتن درونیاختهای که دارای تعدادی از زیمایههای مربوط به دگرگشتِ هیدروژنپِراکسید است
-
whole body clearance, total body clearance
پاکسازی تن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم دارویی] پاکسازی همۀ بدن از دارو
-
BAN
شبتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ← شبکۀ تنپوش
-
پنج تن
فرهنگ فارسی معین
( ~. تَ) (اِمر.) پنج تن آل عبا، خمسه آل عبا، خمسة طیبه : مراد محمد رسول الله (ص )، علی (ع )، فاطمه (س )، حسن (ع )، حسین (ع ) است .
-
تن زدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ. زَ دَ) (مص ل .) 1 - خاموش شدن ، سکوت کردن . 2 - خودداری کردن ، امتناع کردن .
-
تن آسان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) 1 - آسوده ، مرفه . 2 - تن درست ، سالم . 3 - تن پرور، خوش گذران .
-
تن آسانی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (حامص .) 1 - آسودگی ، رفاه . 2 - تندرستی . 3 - خوشگذرانی ، تن پروری .
-
تن پرور
فرهنگ فارسی معین
(تَ. پَ وَ) (ص فا.)تن آسا، خوش - گذران .
-
تن پوش
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) لباس و جامه .
-
رویین تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.)کسی که بدنی نیرومند و آسیب ناپذیر دارد.
-
ساده تن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) (ص مر.) 1 - پاکیزه تن . 2 - امرد.
-
سیم تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (ص مر.) کسی که تنِ سفید دارد.