کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن تن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
chromosome breakage
شکستگی فامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] گسست در ساختار فامتن
-
Trichechus inunguis
گاو دریایی تنمویی آمازونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ تنموئیان و راستۀ گاودریاییسانان که کوچکترین گونۀ این جنس با طولی حدود سه متر است
-
Trichechus sengalensis
گاو دریایی تنمویی سنگالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ تنموییان و راستۀ گاودریاییسانان که پوزهاش در مقایسه با دیگر گونهها نوکدارتر است
-
bondage and discipline, B&D
بردهسازی و تندهی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سلامت] نوعی فعالیت جنسی که در آن بستن و کشیدن قسمتهای مختلف بدن شریک جنسی و آزار روانی و جسمی او رخ میدهد
-
Trichechus manatus
گاو دریایی تنمویی دستبالهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی- علوم جانوری] گونهای از تیرۀ تنموئیان و راستۀ گاودریاییسانان با بدنی خاکستری و تقریباً بدون مو که فاقد اندام حرکتی عقبی است و اندام حرکتی جلوی آن کوتاه و انعطافپذیر است
-
جستوجو در متن
-
partial tone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تن تن
-
panty girdle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمربند تن تن
-
tonnage
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تناژ، گنجایش کشتی برحسب تن، تن شماری، برحسب شماره تن، بارگیر
-
tonnages
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تناژ، گنجایش کشتی برحسب تن، تن شماری، برحسب شماره تن، بارگیر
-
رویین تنی
لغتنامه دهخدا
رویین تنی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) صفت و حالت رویین تن . تن نیرومند و محکم داشتن : به من می رسد بازوی بهمنی که اسفندیارم به رویین تنی . نظامی .رجوع به رویین تن شود.|| کنایه از معزولی . (از ناظم الاطباء) (از انجمن آرا) (آنندراج ) (از برهان ). رجوع به رو...
-
تنومندی
لغتنامه دهخدا
تنومندی . [ ت َ م َ ] (حامص مرکب ) جسیمی . تناوری . (ناظم الاطباء). دارندگی تن . تن داری : بدان که مردم مرکب است از دو گوهر، یکی گوهر جسمانی که تنومندی از اوست و دیگری روحانی و آن روان وی است . (هدایة المتعلمین ربیعبن احمد اخوانی از یادداشت بخطمرحوم ...
-
صدی
لغتنامه دهخدا
صدی . [ ص َ دا ] (ع اِ) انعکاس آواز در کوه و گنبد و جز آن . بنات جبل . بنت الجبل . رجوع به صدا شود. || نوعی از ماهی سیاه دراز. || مرد لطیف تن . || تن آدمی بعد از مرگ او. (منتهی الارب ) (قطر المحیط). تن مرده . (مهذب الاسماء). رجوع به صدا شود. || دماغ ...
-
پیرهن
لغتنامه دهخدا
پیرهن . [ رَ/ پیرْ هََ ] (اِ) پیراهن . کرته . قمیص . جامه از پارچه ٔ نازک که زیر دیگر جامه ها بتن پوشند : کبک پوشیده بتن پیرهن خزّ کبودکرده با قیر مسلسل دو بر پیرهنا. منوچهری .پیرهن در زیر تن پوشی و پوشد هر کسی پیرهن بر تن ، تو تن پوشی همی بر پیرهن ....
-
بطالت
فرهنگ واژههای سره
تن آسایی، بیکاری، تن پرور
-
metric ton
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تن متریک یا تن هزار کیلویی