کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تن تنها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تن تنها
لغتنامه دهخدا
تن تنها. [ ت َ ن ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ،ق مرکب ) واحد. (آنندراج ). یکتا و منفرد و یگانه . (ناظم الاطباء) : اگر دو یار موافق زبان یکی سازندفلک چه یک تن تنها چه می تواند کرد.صائب (از آنندراج ) (بهار عجم ).
-
واژههای مشابه
-
تُن
لهجه و گویش بختیاری
ton 1. سریع؛ 2. تند (طعم).
-
تن تن
فرهنگ فارسی معین
(تَ تَ) (اِمر.) 1 - وزن اجزای آواز موسیقی . 2 - از ارکان تقطیع . 3 - نغمه ، سرود.
-
تن تن
لغتنامه دهخدا
تن تن . [ ت َ ت َ ] (اِ مرکب ) کنایه از نغمه و سرود. (آنندراج ). سرود و نغمه و آهنگ و ترانه . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ فارسی معین ) : در خانه تن مزن که ز دستان عندلیب در هر دمت به باغچه صدجای تن تن است . انوری (از آنندراج ).|| وزن اجزای آواز موسیقی ....
-
تن تن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم صوت) tantan ۱. (ادبی) در عروض، معیاری برابر دو هجای بلند؛ تنتنن؛ تنتننا.۲. [قدیمی، مجاز] نغمه؛ سرود؛ آواز: ◻︎ به چنگ و تنتن این تن نهادهای گوشی / تن تو تودۀ خاک است و دمدمهش چو هواست (مولوی۲: ۱۱۴۵).
-
کیسه تن
لغتنامه دهخدا
کیسه تن . [ س َ / س ِ ت َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح جانورشناسی ) فردی از شاخه ٔ کیسه تنان . ج ، کیسه تنان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کیسه تنان شود.
-
کره تن
لغتنامه دهخدا
کره تن . [ ک َ رِ ت َ ] (اِ) عنکبوت را گویند. (برهان ) (آنندراج ). کارتن . کارتنه . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
گران تن
لغتنامه دهخدا
گران تن . [ گ ِ ت َ ] (ص مرکب ) رجوع به گران جسم شود.
-
گره تن
لغتنامه دهخدا
گره تن . [ گ ِ رِه ْ ت َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت . (آنندراج ). رجوع به کارتن و کارتنه شود.
-
گری تن
لغتنامه دهخدا
گری تن . [گ َ ت َ ] (اِ مرکب ) عنکبوت را گویند و گره تن هم آمده . (آنندراج ). رجوع به گره تن و کارتن و کارتنک شود.
-
heterosome
ناجورفامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] فامتنهای جنسی هر یاخته
-
mesosome
نیامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ساختار غشایی در برخی باکتریها که حاصل فرورفتگی غشای یاختهای است
-
chromosome
فامتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی] ساختاری رشتهای که در هستۀ یاختۀ درحالتقسیم مشاهده میشود و حامل اطلاعات ژنی است
-
editosome
ویرایشتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] همتافت رِنایی که باعث ویرایشِ رنای رونویسیشده از دِنای راکیزهای میشود