کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تنگی کردن
لغتنامه دهخدا
تنگی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به سختی بیرون آمدن . (ناظم الاطباء). || خست . خودداری . امساک کردن : توانگر که تنگی کند در خورش دریغ آیدش پوشش و پرورش . فردوسی .رجوع به تنگ و تنگی و دیگر ترکیبهای این دو شود.
-
تنگی کشیدن
لغتنامه دهخدا
تنگی کشیدن . [ ت َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عسرت کشیدن . سختی کشیدن : چه فارغند ز بیم فشار تنگی قبرکسان که تنگی مسکن کشیده اند امروز. صائب (از آنندراج ).رجوع به تنگی شود.
-
تنگی سر
لغتنامه دهخدا
تنگی سر. [ ت َ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ژاوه رود است که در بخش رزاب شهرستان سنندج واقع است و 107 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
خلق تنگی
لغتنامه دهخدا
خلق تنگی . [ خ ُ ت َ ] (حامص مرکب ) عصبانیت . غضبناکی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
چشم تنگی
لغتنامه دهخدا
چشم تنگی . [ چ َ / چ ِ ت َ ] (حامص مرکب ) آزمندی . حرص ورزی . بخل و حسد. تنگ نظری . تنگ چشمی . رجوع به چشم تنگ شود.
-
چشم تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] ce(a)šmtangi ۱. بخل.۲. حسد.۳. حرص؛ آزمندی.
-
دست تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dasttangi تنگدستی؛ تهیدستی؛ بیچیزی.
-
دل تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] deltangi افسردگی؛ تنگدلی؛ اندوهگینی.
-
نفس تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (پزشکی) nafastangi مرضی که شخص به سبب آن به سختی نفس میکشد؛ ضیقالنفس؛ نفستنگ بودن.
-
تنگی نفس
دیکشنری فارسی به عربی
ربو
-
نفس تنگی
دیکشنری فارسی به عربی
ربو
-
دل تنگی
دیکشنری فارسی به عربی
کآبة
-
قُرووِ تنگى
لهجه و گویش بختیاری
qoruv-e tangi تنگِ غروب، سرِ شب.
-
irritative miosis
مردمکتنگی تحریکی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مردمکتنگی ناشی از تنجش بندارۀ مردمکی متـ . مردمکتنگی تنجشی spastic miosis
-
spastic miosis
مردمکتنگی تنجشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← مردمکتنگی تحریکی