کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنکیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنکیر
/tankir/
معنی
۱. (ادبی) نکره ساختن اسم.
۲. [قدیمی] مجهول و ناشناس کردن؛ به حالت مجهول و ناشناس در آوردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنکیر
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) مجهول کردن ، ناشناس ساختن .
-
تنکیر
لغتنامه دهخدا
تنکیر. [ ت َ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (زوزنی ). دیگرگون کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).از حال نیک گردانیدن بسوی حال بد. (آنندراج ). || ناشناسا گردانیدن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار) (آنندراج ). ناشناس ساختن ....
-
تنکیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tankir ۱. (ادبی) نکره ساختن اسم.۲. [قدیمی] مجهول و ناشناس کردن؛ به حالت مجهول و ناشناس در آوردن.
-
واژههای مشابه
-
تنوین تنکیر
لغتنامه دهخدا
تنوین تنکیر. [ ت َن ْ، ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنوینی است که به آخر بعض کلمات مبنی درآید تا میان حالت معرفه و نکره بودن آنها را معلوم دارد، چنانکه در کلمات «صه » و «مه » که اگر بدون تنوین باشد معرفه و اگر با تنوین باشد مثل «صه » و «مه » نک...
-
جستوجو در متن
-
منکر
لغتنامه دهخدا
منکر. [ م ُ ن َک ْ ک َ ] (ع ص ) خلاف معروف . (المنجد) (مهذب الأسماء). غیرمعین و غیرمحقق . (ناظم الاطباء). رجوع به تنکیر شود.
-
اجای
لغتنامه دهخدا
اجای . [ ] (اِخ ) ابن هلاکو، اولین از سلسله ٔ ایلخانیان ایران . مادر او اربقاق ابکجی دختر تنکیر گورکان . رجوع به حبط ج 2 ص 34 شود.
-
اریقاق ابکجی
لغتنامه دهخدا
اریقاق ابکجی . [ ] (اِخ ) بنت تنکیر کورکان مادر اجای . رجوع بحبیب السیر جزو 1 از ج 3 ص 35 شود.
-
عمرویه
لغتنامه دهخدا
عمرویه . [ ع َ رَ وَ هَِ ] (اِخ ) از اعلام مردان ،و علم مرکب است . و چون جزء دوم آن اعجمی و مشابه اصوات است ، لذا مبنی بر کسر میباشد. و در حالت تنکیر تنوین می پذیرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
حرف نکره
لغتنامه دهخدا
حرف نکره . [ ح َ ف ِ ن َ ک ِ / ک َ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اداة تنکیر. شمس قیس گوید: و آن یائی است ملینه که در اواخر اسماء نکره باشد، چنانکه اسبی خریدم و غلامی فروختم . (المعجم فی معاییر اشعارالعجم ص 187).
-
یساق
لغتنامه دهخدا
یساق . [ ی َ ] (ترکی ، اِ) جنگ . (غیاث ) (از آنندراج ) : خفتان و زره ز تیغ و تیرش دل کسب نکرد در یساقت . نورالدین ظهوری (از آنندراج ). || سیاست . || فسق . (سنگلاخ ). || دیوان و دربار. (آنندراج ) (غیاث ) : برند دست به دست اهل عشرتم همه روزچو قحبه ای ک...
-
ماحضر
لغتنامه دهخدا
ماحضر. [ ح َ ض َ ] (ع اِ مرکب ) آنچه که حاضر شده . در فارسیان اسم طعام قلیل بی تکلف که موجود و حاضر باشد لهذا به لحاظ اسمیت یای تنکیر در آخر آورده ماحضری می گویند و الا یای تنکیر در آخر فعل ماضی چه معنی دارد بخلاف لفظ مادام که از جهت ماء مصدریه اسمی ...
-
تعریف
لغتنامه دهخدا
تعریف . [ ت َ ] (ع مص ) بیاگاهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). شناسا گردانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). شناسا کردن و آگاهانیدن ، خلاف تنکیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) : همه تعریف همی خو...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . [ ای ] (پسوند) به آخر کلمه درآید و نشانه ٔ وحدت باشد. یاء نشانه ٔ وحدت نیز از یاآت مجهول است و به معنی «یک » و «یکی » و «یکتن » باشد. مانند فقیری یا کتابی یعنی یک فقیر و یک کتاب . و این وحدت در برابر جمع است ، چه وقتی گوییم فقیری و کتابی مقصود آن...