کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنک
/tonok/
معنی
۱. پهن.
۲. نازک: ◻︎ خدابین شو که پیش اهل بینش / تنک باشد حجاب آفرینش (نظامی۲: ۳۱۷).
۳. کمحجم.
〈 تنک کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. گسترانیدن فرش بر روی زمین
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. کمپشت، کمحجم ≠ انبوه، پرحجم، پرپشت
۲. اندک، کم ≠ زیاد
۳. پراکنده
۴. رقیق ≠ غلیظ
۵. نازک، لطیف ≠ کلفت، خشن
۶. ناانبوه ≠ انبوه
دیکشنری
dilution, scraggly, sparse, thin, wispy
-
جستوجوی دقیق
-
تنک
واژگان مترادف و متضاد
۱. کمپشت، کمحجم ≠ انبوه، پرحجم، پرپشت ۲. اندک، کم ≠ زیاد ۳. پراکنده ۴. رقیق ≠ غلیظ ۵. نازک، لطیف ≠ کلفت، خشن ۶. ناانبوه ≠ انبوه
-
تنک
فرهنگ فارسی معین
(تُ نُ) (ص .) 1 - نازک و لطیف . 2 - پهن .
-
تنک
لغتنامه دهخدا
تنک . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] (اِ) نان نازک . (ناظم الاطباء). نان تنک . در عربی رقاق ، صلائق و این نوع نان را اکنون در ایران نان لواش گویند... (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : بر خوان وی اندر میان خانه هم نان تنک بود و هم ونانه .دقیقی (از یادداشت بخط مرحوم ده...
-
تنک
لغتنامه دهخدا
تنک . [ ت َ ن ُ / ت ُ ن ُ ] (ص ) کم و اندک . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (حاشیه ٔ برهان چ معین ). کم . (ناظم الاطباء) : به تن بگونه ٔسیم و به پشت و یال اسپیددر او نشانده تنک پاره های سیم حلال . فرخی . || نازک و لطیف . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نازک . ...
-
تنک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [هندی باستان] tonok ۱. پهن.۲. نازک: ◻︎ خدابین شو که پیش اهل بینش / تنک باشد حجاب آفرینش (نظامی۲: ۳۱۷).۳. کمحجم.〈 تنک کردن: (مصدر متعدی)۱. پهن کردن.۲. گسترانیدن فرش بر روی زمین
-
واژههای مشابه
-
تُنُکِ
لهجه و گویش گنابادی
tonowke در گویش گنابادی یعنی شورت
-
تُنُکْ
لهجه و گویش گنابادی
tonok در گویش گنابادی یعنی پهن ، پهن کردن ، گستردن
-
تُنُک
لهجه و گویش بختیاری
tonok نازک، رقیق.
-
تُنُک
لهجه و گویش تهرانی
تنگ، ظریف، نازک، باریک، ضعیف،نان لواش ،کم پشت
-
depletion region
ناحیۀ تُنُک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] ← تُنُکلایه
-
minichromosome
فامتَنَک
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-ژنشناسی و زیستفنّاوری] ساختار دانهتسبیحی ژنگان ویروس پس از ورود به هستۀ یاختۀ میزبان
-
garrigue/ garigue
تُنُکبیشه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] پوشش گیاهی بوتهای و کوتاه و کمتراکم و مدیترانهای که باقیماندۀ درختزارهای مدیترانهای یا خاربیشه است
-
thinning
تُنُکسازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] قطع درختان نامرغوب جنگل برای ارتقای کیفیت آن متـ . تُنُک کردن
-
تُنُک کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← تُنُکسازی