کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنوین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حل
لغتنامه دهخدا
حل . [ ح َ ] (ع صوت ) کلمه ای است که بدان شتران را زجر کنند تا تیزروند. حل حل به تنوین نیز چنین است . (منتهی الارب ).
-
وه
لغتنامه دهخدا
وه . [ وَه ه ] (ع اِ) اندوه . (منتهی الارب ). حزن . (از اقرب الموارد). گویند: وَه ّ من هذا؛ به تنوین ، یعنی وَه ّ، چون اف اف . (از منتهی الارب ).
-
اکثراً
لغتنامه دهخدا
اکثراً. [ اَ ث َ رَن ْ ] (از ع ، ق ) در تداول فارسی امروز بکار رود و درست نیست ، چه تنوین به صفت بر وزن اَفعَل ملحق نشود.
-
طوی
لغتنامه دهخدا
طوی . [ طُ وا / طِ وا ] (اِخ ) نام وادیی که موسی علیه السلام بدان وادی کلام حق تعالی بیواسطه شنید. (مهذب الاسماء). وادیی است که آن را وادی ایمن و وادی مقدس گویند. (منتخب اللغات ). موضعی است بشام نزدیک طور. (معجم البلدان ). یاقوت گوید: نامی عجمی است ب...
-
تلگرافاً
لغتنامه دهخدا
تلگرافاً. [ ت ِ گ ِ / ت ِ ل ِ فَن ْ ] (ق ) از غلطهای مشهور است ، زیرا کلمه ٔ تلگراف عربی نیست و نمیتواند تنوین داشته باشد. (نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 2). تلگرافی . رجوع به همین کلمه شود.
-
جاناً
لغتنامه دهخدا
جاناً. [ نَن ْ ] (ق ) کلمه ٔ فارسی است که مانند کلمات عربی به آخرش تنوین درآورده اند.(از مجله ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال اول شماره ٔ 3). از جان . بجان : جاناً و مالاً در راه تو فداکاریم .
-
جاه جاه
لغتنامه دهخدا
جاه جاه . (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتران نر را خاصة زجر کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)(آنندراج ). این کلمه مبنی بر کسر و با تنوین و بسکون هر سه خوانده میشود. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
دعدع
لغتنامه دهخدا
دعدع . [ دَ دَ ] (ع اِ فعل ) مبنی بر سکون و یا با تنوین (دعدعاً)، کلمه ای است که به کسی گویند که لغزیده افتاده باشد، یعنی برخیز و بمان چنانکه گویند «لعاً». (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به دَع شود.
-
قبل
لغتنامه دهخدا
قبل . [ ق َ ] (ع ق ) پیش .نقیض بعد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). از ظروف مبهمه است . (ناظم الاطباء). گویند: اتیتک من قَبل ُ و اتیتک قَبل ُ و هر دو مبنی هستند بر ضم . و قبلاً و قبل با تنوین و قَبل َ مبنی بر فتح . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
عمرویه
لغتنامه دهخدا
عمرویه . [ ع َ رَ وَ هَِ ] (اِخ ) از اعلام مردان ،و علم مرکب است . و چون جزء دوم آن اعجمی و مشابه اصوات است ، لذا مبنی بر کسر میباشد. و در حالت تنکیر تنوین می پذیرد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فلانة
لغتنامه دهخدا
فلانة. [ ف ُ ن َ ] (ع ضمیر مبهم ) مؤنث فلان . زنی غیرمعلوم . غیرمنصرف است و تنوین نمی گیرد: ذَهَبَت ْ فُلانةُ. (از اقرب الموارد) (از المنجد): و أمّا فُلانةُ فأدرکها رأی ُ النساء. (نهج البلاغه خطبه ٔ 156). و رجوع به فلان و فلانه شود.
-
فطرتاً
لغتنامه دهخدا
فطرتاً. [ ف ِ رَ تَن ْ ] (ع ق ) به گهر و به گوهر. (یادداشت مؤلف ). از روی فطرت و سرشت و طبیعت . عادتاً. طبعاً. صحیح تر آن است که فطرة نویسند و روی تاء گرد تنوین گذارند. رجوع به فطرة شود.
-
محی
لغتنامه دهخدا
محی . [ م ُ ] (ع ص ) زنده کننده (دراصل محیی بود بر وزن مکرم ضمه بر یاء ثقیل برانداختند و یاء را ساکن کردند اجتماع ساکنین شد میان یای ثانی و تنوین یاء را حذف نمودند محی ماند). (غیاث ).
-
اقلاً
لغتنامه دهخدا
اقلاً. [ اَ ق َل ْ لَن ْ ] (از ع ، ق )لااقل . لامحاله . دست کم . باری . (یادداشت مؤلف ). در فارسی متداول است ، ولی در عربی صحیح نیست چه تنوین بصفت تفضیلی ملحق نمیشود و صفت تفضیلی غیرمنصرف است .
-
متینا
واژهنامه آزاد
در زبان ايتاليايي به معني سپيده صبح مي باشد. در زبان عربي هنگامي كه كلمه اي تنوين بگيرد و با سكون همراه شود تبديل به الف (آ) مي گردد كه متيناً با اين قاعده متينا خوانده مي شود كه ضمن اينكه يكي از اسماء الهي است نام دختر نيز مي باشد.به معني با وقار و ...