کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنه دس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
پایین تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مقابلِ بالاتنه] pāy(')intane ۱. قسمت پایین بدن از کمر تا پا.۲. قسمت پایین لباس.
-
نیم تنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) nimtane ۱. لباس کوتاه مردانه یا زنانه که قسمت بالای تنه را میپوشاند.۲. مجسمهای که نیمۀ بالای بدن را نشان میدهد.
-
یک تنه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) yektane ۱. یکه؛ تکوتنها.۲. بهتنهایی.
-
بالا تنه
دیکشنری فارسی به عربی
تمثال نصفي
-
تنه زدن
دیکشنری فارسی به عربی
دفعة , زحمة
-
تنه کشتی
دیکشنری فارسی به عربی
هيکل
-
میان تنه
دیکشنری فارسی به عربی
خصر
-
تنه شوهر
دیکشنری فارسی به عربی
صالحة للزواج
-
تنه درخت
دیکشنری فارسی به عربی
غصن
-
تَنَه زیدَن
لهجه و گویش بختیاری
ta:na zeydan طعنه زدن.
-
تِنَّه چَرَزُنَّن
لهجه و گویش بختیاری
tennačarazonnan تخمه شکستن.
-
نیم تنه
لهجه و گویش تهرانی
جلیقه
-
تنه لش
لهجه و گویش تهرانی
تنبل،مفت خور
-
پایین تنه
لهجه و گویش تهرانی
اسافل اعضا.() را حواله دادن=فحش رکیک دادن
-
قالب تنه
لهجه و گویش تهرانی
ابزار آهنی که ورق حلبی را شکل میدهد.