کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنهامیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنهامیر
لغتنامه دهخدا
تنهامیر. [ ت َ ] (نف مرکب ) که بیکس میرد. که در مرگ وی کسی در بالینش نباشد. که در حال مرگ کسی از وی تیمارداری نکند و او را پرستاری نباشد : بداند هرکه باتدبیر باشدکه تنهاخوار، تنهامیر باشد. نظامی .رجوع به تنها و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
جستوجو در متن
-
تنهاخوار
لغتنامه دهخدا
تنهاخوار. [ ت َ خوا / خا ] (نف مرکب ) تنهاخور. کنود. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : بداند هرکه باتدبیر باشدکه تنهاخوار، تنهامیر باشد.نظامی .