کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنهائی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنهائی
لغتنامه دهخدا
تنهائی . [ ت َ ] (حامص ) تنهایی . خلوت . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). کناره جوئی . اعتزال . عزلت گزینی . گوشه نشینی : برگزیدم به خانه تنهائی از همه کس درم ببستم چست . شهید بلخی .همجالس بد بُدی تو و رفته بهی تنهائی بِه ْبسی ز همجالس بد.(از قابو...
-
جستوجو در متن
-
تنهایی
لغتنامه دهخدا
تنهایی . [ ت َ ] (حامص ) تنهائی . رجوع به تنهائی شود.
-
استفراد
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) 1 - (مص ل .) تنها شدن به چیزی ، تنها رفتن پی کاری . 2 - تنها کردن کاری را. 3 - تنهائی خواستن ، خواستار تنهائی بودن . 4 - (مص م .) کسی را از میان گروه به تنهایی برگزیدن .
-
باخویش
لغتنامه دهخدا
باخویش . [ خوی / خی ] (اِ مرکب ) سر بآب فروبردن و غوطه خوردن باشد. (برهان ). غوطه وری . || تنهائی . (برهان ). و بمعنی تنهائی و بخود مشغول بودن آمده و ضد بی خویش است . (آنندراج ) (انجمن آرا).
-
سرسر
لغتنامه دهخدا
سرسر. [ س ُ س ُ ] (ص ) در تداول مردم قزوین ، آنکه اُنس نگیرد. آنکه به مهربانی نرم نشود. آنکه به تنهائی و دوری از دیگران مایل باشد. (یادداشت مؤلف ).
-
پرسی
لغتنامه دهخدا
پرسی . [ پ ُ ] (حامص ) این کلمه به تنهائی بکار نرود، به بعض کلمات ملحق گردد و به آنها صورت مصدری دهد مانند: احوالپرسی . بیمارپرسی .
-
تنهاروی کردن
لغتنامه دهخدا
تنهاروی کردن .[ ت َ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تک روی کردن : کند تنهاروی در کار خسروبه تنهائی خورد تیمار خسرو.نظامی .
-
عزلت گزیده
لغتنامه دهخدا
عزلت گزیده . [ ع ُ ل َ گ ُ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آنکه تنهائی و گوشه نشینی و خلوت را دوست میدارد. (ناظم الاطباء). عزلت دوست . عزلت گزین . و رجوع به عزلت دوست شود.
-
استفراد
لغتنامه دهخدا
استفراد. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) تنها واشدن بچیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تنها شدن به امری . تنها کردن کاری را. (منتهی الارب ). انفراد به امری . || تنهائی خواستن . || تنها برآوردن کسی را از میان یاران خود. || تنها گذاشتن . (منتهی الارب ).
-
بادیه پیمائی
لغتنامه دهخدا
بادیه پیمائی . [ ی َ/ ی ِ پ َ / پ ِ ] (حامص مرکب ) عمل بادیه پیما. بادیه پیمودن . بادیه طی کردن . بادیه درنوردیدن : رهروی روی به تنهائی کردبهر حج بادیه پیمائی کرد.جامی (از فرهنگ ضیا).
-
حاجی طبسی
لغتنامه دهخدا
حاجی طبسی . [ ی ِ طَ ب َ ] (اِخ ) شاعری از مردم طبس . او را در راه سفرهند راهزنان بکشتند و رباعی ذیل از اوست :در خوابگه جهان من شیدائی چشمی بگشودم از پی بینائی دیدم که در او نبود بیدار کسی من نیز بخواب رفتم از تنهائی .
-
لَا يَشْفَعُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
شفاعت نمی کنند(شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معني تک بکار ميرود ، در حقيقت شخصي که متوسل ، به شفيع ميشود نيروي خودش به تنهائي براي رسيدنش به هدف کافي نيست ، لذا نيروي خود را با نيروي شفيع گره ميزند ، و در نتيجه آنرا دو چندا...
-
شَّفَاعَةَ
فرهنگ واژگان قرآن
شفاعت (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معني تک بکار ميرود ، در حقيقت شخصي که متوسل ، به شفيع ميشود نيروي خودش به تنهائي براي رسيدنش به هدف کافي نيست ، لذا نيروي خود را با نيروي شفيع گره ميزند ، و در نتيجه آنرا دو چندان نموده...
-
شَفَاعَتُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
شفاعتشان (شفاعت از ماده ش - ف - ع است ، که در مقابل کلمه وتر به معني تک بکار ميرود ، در حقيقت شخصي که متوسل ، به شفيع ميشود نيروي خودش به تنهائي براي رسيدنش به هدف کافي نيست ، لذا نيروي خود را با نيروي شفيع گره ميزند ، و در نتيجه آنرا دو چندان نم...