کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تننده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تننده
/tanande/
معنی
۱. بافنده.
۲. (زیستشناسی) = عنکبوت
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تننده
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ دِ) (ص فا.) بافنده ، تارتن .
-
تننده
لغتنامه دهخدا
تننده . [ ت َ ن َن ْ دَ / دِ ] (اِ) عنکبوت . غنده . (فرهنگ اسدی نخجوانی ). عنکبوت . (صحاح الفرس ) (زمخشری ) (منتهی الارب ). بمعنی تندو است که عنکبوت باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ). تنند و تنندو. (انجمن آرا) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ). تندو. (انجم...
-
تننده
لغتنامه دهخدا
تننده . [ ت َ ن َن ْ دَ / دِ ] (نف ) آنکه می تند و کشنده و پیچنده . (ناظم الاطباء). صفت فاعلی از تنیدن . کسی که عمل تنیدن را بجای آورد. رجوع به تنیدن و ماده ٔ بعد شود.
-
تننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] tanande ۱. بافنده.۲. (زیستشناسی) = عنکبوت
-
جستوجو در متن
-
webber
دیکشنری انگلیسی به فارسی
وببر، تننده تار، دستکش ساز
-
کارتن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kārtan ١. تننده.٢. (اسم) (زیستشناسی) = عنکبوت
-
webworm
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرم وب، کرم صد پای تننده تار عنکبوتی
-
webworms
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کرم های وب، کرم صد پای تننده تار عنکبوتی
-
ذوطة
لغتنامه دهخدا
ذوطة. [ ذَ طَ ] (ع اِ)تننده ای است یعنی عنکبوتی است زردپشت . ج ، اَذواط.
-
زوع
لغتنامه دهخدا
زوع . (ع اِ) تننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عنکبوت . (اقرب الموارد). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
عنکباء
لغتنامه دهخدا
عنکباء. [ ع َ ک َ ] (ع اِ) مؤنث عنکبوت . (منتهی الارب ). عنکبوت و تننده . (ناظم الاطباء).
-
عنکبات
لغتنامه دهخدا
عنکبات . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) عنکبوت و تننده . (ناظم الاطباء). رجوع به عنکبوت شود.
-
عنکباة
لغتنامه دهخدا
عنکباة. [ع َ ک َ ] (ع اِ) عنکبوت ماده . (از اقرب الموارد). عنکبوت و تننده . (ناظم الاطباء). رجوع به عنکبوت شود.
-
عنیکب
لغتنامه دهخدا
عنیکب . [ ع ُ ن َ ک ِ ] (ع اِ مصغر) مصغر عنکبوت . تننده ٔ خرد و کوچک . (ناظم الاطباء). رجوع به عنکبوت شود.