کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنعیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنعیل
لغتنامه دهخدا
تنعیل . [ ت َ ] (ع مص ) نعل بربستن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ). نعل بستن در پای ستور. || بستن سپل شتر از چرم یا از آهن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
منعل
لغتنامه دهخدا
منعل . [ م ُ ع ِ / م ُ ن َع ْ ع ِ ] (ع ص ) نعل بند. (مهذب الاسماء). آنکه ستور را نعل میکند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به انعال و تنعیل شود.
-
منعل
لغتنامه دهخدا
منعل . [ م ُ ن َع ْ ع َ ](ع ص ) ستور نعل کرده شده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تنعیل شود. || آنچه به شکل نعل اسب باشد. (غیاث ) (آنندراج ).- عین منعل ؛ در شیوه ٔ خط ثلث سه قسم عین (ع ) است : منعل ، فم الاسد، فم الثعبا...