کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنطنط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنطنط
لغتنامه دهخدا
تنطنط. [ ت َ ن َ ن ُ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
طنطنة
لغتنامه دهخدا
طنطنة. [ طَ طَ ن َ ] (ع مص ) به آواز آوردن تشت و جز آن .(منتهی الارب ). || (اِ) بانگ رود و بربط. (مهذب الاسماء). بانگ رود. (دهار). حکایت آواز طنبور و مانند آن . (منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). آواز رباب و بربط و رود و امثال آنها را گویند. (برهان ). آ...
-
جستوجو در متن
-
متنطنط
لغتنامه دهخدا
متنطنط. [ م ُ ت َ ن َ ن ِ ] (ع ص ) دورشونده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دور و بعید و دور شده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تنطنط شود.
-
دور شدن
لغتنامه دهخدا
دورشدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فاصله دار شدن چیز. (ناظم الاطباء). فاصله گرفتن . نأث . منأث . مماتنة. تنطنط. سنج . زوال . زوح . سلخ . سحن . سحر. شط. شطوط. شطف . شطوف . شحط. شحوط. مشحط. طلب . عزلة. اجلاء. انجلاء. تجلی . مهایطة. هیاط. اتنان . ازولال ....