کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنزیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنزیه
/tanzih/
معنی
۱. کسی را از عیب و آلایش دور کردن.
۲. پاک و بیآلایش دانستن.
۳. دور داشتن خود از عیب و آلایش و بدی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیآلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست
۲. تهذیب
۳. پالایش، پاک دانستن
فعل
بن گذشته: تنزیه کرد
بن حال: تنزیه کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنزیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآلایشی، پاکدامنی، پاکی، طهارت، قداست ۲. تهذیب ۳. پالایش، پاک دانستن
-
تنزیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) کسی را از عیب و آلودگی دور کردن .
-
تنزیه
لغتنامه دهخدا
تنزیه . [ ت َ ] (ع مص ) دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). دور گردانیدن . (زوزنی ). دور داشتن خود را از زشتی و بدی و پرهیز کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). دور کردن و پاک کردن از چیزهای زشت . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). پاکی و طها...
-
تنزیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanzih ۱. کسی را از عیب و آلایش دور کردن.۲. پاک و بیآلایش دانستن.۳. دور داشتن خود از عیب و آلایش و بدی.
-
واژههای مشابه
-
تنزیة
لغتنامه دهخدا
تنزیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) برجهانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). برجستن و برسکیزانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || برگشنی داشتن . (تاج المصادر بیهقی ). نرم جهانیدن نر بر ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطبا...
-
آب تنزیه
لغتنامه دهخدا
آب تنزیه . [ ب ِ ت َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیش یهود آبی است آمیخته بخاکستر گاو سوخته [ گاوی سرخ که بنی اسرائیل بکشتن وسوختن آن مأمور شدند ] و چوب سرو و زوفا و ارغوان و آن را بر تن کسی که مس میت کرده ریزند، و آن کس که پس از مس میت این آب بر او نر...
-
جستوجو در متن
-
قدوسیت
واژگان مترادف و متضاد
تقدس، تنزیه
-
سبحان
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنزیه ۲. تنزیه کردن ۳. سبحاناله گفتن، خدا را به پاکییاد کردن ۴. پاک بودن، پاکیزه کردن ۵. پاک، منزه
-
قدس
واژگان مترادف و متضاد
پاکدامنی، پاکی، تنزیه، خلوص، صفا، منزه
-
منزه
لغتنامه دهخدا
منزه . [ م ُ ن َزْ زِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تنزیه . (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به تنزیه شود. || (اصطلاح تصوف ) شخصی که ذات حق را به صفت تنزیه دانسته باشد و از حیث ظهور در مظاهر ندیده و ندانسته باشد. (غیاث ) (آنندراج ).
-
تبرا
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیزاری جستن، دوری کردن ۲. بری شدن(ازتهمت، گناه) ۳. بیزاری ۴. پاکی، تنزیه
-
تنزی
لغتنامه دهخدا
تنزی . [ ت َ ن َزْ زی ] (ع مص ) شتافتن و برجستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). توثب و تسرع ، و منه قوله :کأن ّ فؤادَه کرةٌ تنزی حذار البین لو نفع الحذار. (اقرب الموارد).تنزیة. (منتهی الارب ). رجوع به تنزیة شود.
-
منزه
فرهنگ فارسی معین
(مُ نَ زِّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - پاک کننده . 2 - پاک داننده . 3 - در تصوف : سالکی که ذات حق را به صفت تنزیه شناسد و از حیثیت ظهور در مناظر ندیده و ندانسته باشد.