کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنزیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنزیق
لغتنامه دهخدا
تنزیق . [ ت َ ] (ع مص ) برسکیزانیدن و آلیز کنانیدن ستور را و برجهانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). زدن اسب تا آنکه برجهد و برخیزد. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
برسکیزانیدن
لغتنامه دهخدا
برسکیزانیدن . [ ب َ س َ دَ ] (مص مرکب ) سکیزانیدن . تنزیق . (المصادر زوزنی ) (منتهی الارب ). شباب (تاج المصادر). تنزیه . تنزیق . برسکیزانیدن و آلیزکنانیدن ستور را و برجهانیدن . (منتهی الارب ). برجست و خیز و جفته زدن داشتن ستور را. و رجوع به سکیزانیدن...