کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنزه
/tanazzoh/
معنی
۱. پاک شدن از عیب و آلایش؛ پاکدامن شدن؛ دوری کردن از بدی.
۲. پاکدامنی.
۳. گردش و تفرج.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بیآلایشی، پاکی، تقدس
۲. خرمی
۳. پاک بودن
۴. بهگردشرفتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنزه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیآلایشی، پاکی، تقدس ۲. خرمی ۳. پاک بودن ۴. بهگردشرفتن
-
تنزه
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ زُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دوری جستن ، دوری کردن از بدی ، پاک شدن . 2 - تفرج ، گردش .
-
تنزه
لغتنامه دهخدا
تنزه . [ ت َ ن َزْ زُه ْ ] (ع مص ) دور شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برآمدن به سیر باغ و سبزه زار و صاحب قاموس گوید استعمال تنزه دراین معنی غلط فاحش است و بمعنی خوشی و بی غمی . (آنندراج ). دور شدن از عیب...
-
تنزه
لغتنامه دهخدا
تنزه . [ ت ُ زَ / زِ ] (اِ) چیزی باشد که نخست از درخت سر زند و بعد از آن برگ از میان آن برآید. (برهان ). تنده و غنچه مانندی که نخست از شاخ درخت سر زند. جوزق . (ناظم الاطباء). تبدیل همان تنده است که در برهان مکرر کرده است . (انجمن آرا) (از آنندراج ). ...
-
تنزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanazzoh ۱. پاک شدن از عیب و آلایش؛ پاکدامن شدن؛ دوری کردن از بدی.۲. پاکدامنی.۳. گردش و تفرج.
-
تنزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] tonze = تژ
-
واژههای همآوا
-
تنضح
لغتنامه دهخدا
تنضح . [ ت َ ن َض ْ ض ُ ] (ع مص ) جوشیدن آب چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (ازاقرب الموارد). || دور گردیدن از چیزی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || انتقاء و تنصل . (اقرب الموارد). رجوع به تنصل شود.
-
جستوجو در متن
-
گردش رفتن
لغتنامه دهخدا
گردش رفتن . [ گ َ دِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) به سیر و تنزه به صحرا شدن . بیرون شدن از مکان به باغ و بستان یا دیگر جا برای تفریح و تفرج .
-
تقدس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پارسایی، پاکی، تبارک، تقوا، تنزه، زهد، قدوسیت ۲. پاک بودن، منزه شدن
-
متنزه
لغتنامه دهخدا
متنزه . [ م ُ ت َ ن َزْ زِه ْ ] (ع ص ) پاک و پاکیزه و عاری از بدی و آلایش . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). رجوع به تنزه شود.
-
نابولیون مارینی
لغتنامه دهخدا
نابولیون مارینی . (اِخ ) مؤلف کتاب «تنزه العباد فی مدینة بغداد» است . موضوع کتاب مذکور شرح مختصری است پیرامون سوابق تاریخی و اوضاع جغرافیایی بغداد. رجوع به معجم المطبوعات ص 1834 شود.
-
تکارم
لغتنامه دهخدا
تکارم . [ ت َ رُ ] (ع مص ) دور شدن از لوم و جز آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). تنزه از چیزی . (از اقرب الموارد). دور شدن از لوم و عیب و زشتی و بدی و ناپسندی . (ناظم الاطباء). || کرم نمودن بی کرم . (آنندراج ).
-
نظارة
لغتنامه دهخدا
نظارة.[ ن َ رَ ] (ع اِمص ) پاکی و پرهیزگاری . (از منتهی الارب ). رجوع به نَظْارَة شود. || تنزه در باغ و بوستان . (ناظم الاطباء). در استعمال عجم : تنزه در باغ ها و بوستانها. (از اقرب الموارد نقل از المصباح ). || در تداول اهل سیاست : عمل ناظر و مقام نا...