کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندی جستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تندی جستن
لغتنامه دهخدا
تندی جستن . [ ت ُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) ستیزه خواستن . جنگجویی . درشتی کردن :بدین مایه لشکر تو تندی مجوی به تیزی به پیش دلیران مپوی .فردوسی .
-
واژههای مشابه
-
همتُندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط همتُندی
-
تندی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عصبانیشدن، خشمگین شدن ۲. خشونت به خرج دادن، پرخاش کردن، پرخاشگری کردن
-
تندی زدن
لغتنامه دهخدا
تندی زدن . [ ت ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخت اثر کردن : چو بر شاپور تندی زد خمارش ز رنج دل سبک تر گشت بارش .نظامی .
-
تندی ساختن
لغتنامه دهخدا
تندی ساختن . [ ت ُ ت َ ] (مص مرکب ) خشونت کردن . خشمگین شدن . سختی و خشم ساز کردن : فرودش چنین پاسخ آورد بازکه تندی ندیدی تو تندی مساز. فردوسی .بدو گفت بندوی کای سرفرازز من راستی جوی و تندی مساز. فردوسی .چنین گرم بد روز و راهی درازنکردم ترا رنجه تندی...
-
تندی کردن
لغتنامه دهخدا
تندی کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عتاب کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرکشی . درشتی کردن . خشمگین شدن . غضب کردن . خشونت کردن در رفتار و گفتار : بدو گفت مادر، که تندی مکن بر اندازه باید که رانی سخُن . فردوسی .بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن ک...
-
تندی نمودن
لغتنامه دهخدا
تندی نمودن . [ ت ُ ن ُ/ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خشونت نمودن . کج خلقی نمودن . تندی کردن . درشتی نمودن . تیزی نمودن : که هر جای تندی نباید نمودسر بی خرد را نباید ستود. فردوسی .شهنشاه در جنگ مردی نموددلیری و تندی و گُردی نمود. فردوسی .چو آشفته شد شیر...
-
isotach, isovel, isokinetic
خط همتُندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] خطی بر روی یک سطح معین که نقاط دارای سرعت یکسان را به هم وصل میکند متـ . همتُندی
-
تندی و سرکشی
فرهنگ گنجواژه
تعدی و گردنکشی.
-
تندی و غَضَب
فرهنگ گنجواژه
خشونت.
-
خشم و تندی
فرهنگ گنجواژه
تندی.
-
جستوجو در متن
-
فتوک
لغتنامه دهخدا
فتوک . [ ف ُ ] (ع مص ) به کار خواسته ٔ نفس درآمدن . || بیباک شدن جاریه . || مبالغه نمودن در خبث . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || تندی کردن به کسی . || ناگهان کشتن کسی را. || فرصت جستن برای کشتن کسی و کشتن اورا. || الحاح در چیزی . (اقرب الموارد).
-
جستن
لغتنامه دهخدا
جستن . [ ج ُ ت َ ] (مص ) یافتن . (بهارعجم ) (آنندراج ) (برهان ). یافتن و پیدا کردن . (فرهنگ فارسی معین ). یافتن و گم کرده را پیدا کردن . (ناظم الاطباء). در تداول عوام ، یافتن و یافتن چیزی گمشده . (یادداشت مؤلف ) : شتابید گنجور و صندوق جست بیاورد پوی...