کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندیس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تندیس
/tandis/
معنی
۱. مجسمه.
۲. پیکر؛ کالبد.
۳. تمثال؛ تصویر: ◻︎ نگارند تندیس او گر به کوه / ز سنگ وقارش شود کُه ستوه (دقیقی: ۱۱۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پیکر، پیکره، تصویر، تندیسه، قالب، کالبد، مجسمه، نگار ≠ تابلونقاشی
دیکشنری
figure, image, sculpture, statue
-
جستوجوی دقیق
-
تندیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: tandis) مجسمه ؛ (در قدیم) بت ، تصویر برجسته ، تمثال ؛ (به مجاز) زیبا روی .
-
تندیس
واژگان مترادف و متضاد
پیکر، پیکره، تصویر، تندیسه، قالب، کالبد، مجسمه، نگار ≠ تابلونقاشی
-
تندیس
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِمر.) 1 - صورت ، تصویر. 2 - مجسمه .
-
تندیس
لغتنامه دهخدا
تندیس . [ ت َ ] (اِ مرکب ) بمعنی تن مانند است ، چه دیس بمعنی مانند باشد و بمعنی صورت و تمثال و پیکر و کالبد و قالب و جثه نیز آمده است اعم از انسان و حیوانات دیگر. (برهان ) (از ناظم الاطباء). بمعنی تندس . (فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ).از: تن + دیس ،...
-
تندیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تندس، تندیسه، تندسه› tandis ۱. مجسمه.۲. پیکر؛ کالبد.۳. تمثال؛ تصویر: ◻︎ نگارند تندیس او گر به کوه / ز سنگ وقارش شود کُه ستوه (دقیقی: ۱۱۴).
-
تندیس
دیکشنری فارسی به عربی
ايقونة , تمثال
-
تندیس
واژهنامه آزاد
پیکره.
-
واژههای مشابه
-
تندیس گر
دیکشنری فارسی به عربی
نحاة
-
جستوجو در متن
-
مجسمه
فرهنگ واژههای سره
تندیس
-
toastee
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندیس
-
تندس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تندسه› [قدیمی] tandes = تندیس
-
مترا
واژهنامه آزاد
تندیس
-
آگالماتولیت
فرهنگ واژههای سره
سنگ تندیس