کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تندی
معنی
(تُ) (حامص .) 1 - تیزی ، برندگی . 2 - چابکی ، چالاکی . 3 - ترش رویی ، بدخُلقی .
فرهنگ فارسی معین
مترادف و متضاد
۱. سختی، شدت
۲. پرخاش، تشدد، تغیر، حدت، خشونت، سورت، شدت، غضب، معاتبه ≠ رفق، شکیبایی، مدارا، ملایمت
۳. سرعت، شتاب ≠ کندی
۴. برندگی، تیزی
۵. جلادت ≠ بردباری
فعل
بن گذشته: تندی کرد
بن حال: تندی کن
دیکشنری
acrimony, celerity, expedition, fastness, haste, heat, hotness, quickness, rapidity, severity, sharpness, speed, speediness, spiciness, strength, stringency, swiftness, velocity, virulence
-
جستوجوی دقیق
-
تندی
واژگان مترادف و متضاد
۱. سختی، شدت ۲. پرخاش، تشدد، تغیر، حدت، خشونت، سورت، شدت، غضب، معاتبه ≠ رفق، شکیبایی، مدارا، ملایمت ۳. سرعت، شتاب ≠ کندی ۴. برندگی، تیزی ۵. جلادت ≠ بردباری
-
تندی
فرهنگ فارسی معین
(تُ) (حامص .) 1 - تیزی ، برندگی . 2 - چابکی ، چالاکی . 3 - ترش رویی ، بدخُلقی .
-
تندی
لغتنامه دهخدا
تندی . [ ت َ ] (ص نسبی ) منسوب به تَنْد : دلت با خرمی با اهل عشرت کفت با جامه ٔ صهبای تندی . سوزنی .رجوع به تند (اِخ ) شود.
-
تندی
لغتنامه دهخدا
تندی . [ ت َ ن َدْ دی ] (ع مص ) به تکلف جوانمردی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تسخی و تفضل ، یقال : هویتندی علی اصحابه . (اقرب الموارد). || افزونتر شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || چرا کردن میان نهل . (تاج المصاد...
-
تندی
لغتنامه دهخدا
تندی . [ ت ُ ] (حامص ) درشتی . (آنندراج ). سختی و شدت و درشتی . (ناظم الاطباء). خشمگینی .غضبناکی . عصبانیت . (فرهنگ فارسی معین ) : دل شاه ترکان پر از خشم و جوش ز تندی نبودش به گفتار گوش . فردوسی .ز تندی پشیمانی آردْت بارتو در بوستان تخم تندی مکار. فر...
-
تندی
دیکشنری فارسی به عربی
تزوي , حرارة , حموضة , رکلة , زنجبيل , سرعة , عاصفة , عنف , نار
-
واژههای مشابه
-
همتُندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] ← خط همتُندی
-
تندی کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. عصبانیشدن، خشمگین شدن ۲. خشونت به خرج دادن، پرخاش کردن، پرخاشگری کردن
-
تندی جستن
لغتنامه دهخدا
تندی جستن . [ ت ُ ج ُ ت َ ] (مص مرکب ) ستیزه خواستن . جنگجویی . درشتی کردن :بدین مایه لشکر تو تندی مجوی به تیزی به پیش دلیران مپوی .فردوسی .
-
تندی زدن
لغتنامه دهخدا
تندی زدن . [ ت ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) سخت اثر کردن : چو بر شاپور تندی زد خمارش ز رنج دل سبک تر گشت بارش .نظامی .
-
تندی ساختن
لغتنامه دهخدا
تندی ساختن . [ ت ُ ت َ ] (مص مرکب ) خشونت کردن . خشمگین شدن . سختی و خشم ساز کردن : فرودش چنین پاسخ آورد بازکه تندی ندیدی تو تندی مساز. فردوسی .بدو گفت بندوی کای سرفرازز من راستی جوی و تندی مساز. فردوسی .چنین گرم بد روز و راهی درازنکردم ترا رنجه تندی...
-
تندی کردن
لغتنامه دهخدا
تندی کردن . [ ت ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عتاب کردن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرکشی . درشتی کردن . خشمگین شدن . غضب کردن . خشونت کردن در رفتار و گفتار : بدو گفت مادر، که تندی مکن بر اندازه باید که رانی سخُن . فردوسی .بدو گفت بشتاب و برکش سپاه نگه کن ک...
-
تندی نمودن
لغتنامه دهخدا
تندی نمودن . [ ت ُ ن ُ/ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) خشونت نمودن . کج خلقی نمودن . تندی کردن . درشتی نمودن . تیزی نمودن : که هر جای تندی نباید نمودسر بی خرد را نباید ستود. فردوسی .شهنشاه در جنگ مردی نموددلیری و تندی و گُردی نمود. فردوسی .چو آشفته شد شیر...
-
isotach, isovel, isokinetic
خط همتُندی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] خطی بر روی یک سطح معین که نقاط دارای سرعت یکسان را به هم وصل میکند متـ . همتُندی