کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندنویسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تندنویسی
/tondnevisi/
معنی
۱. تند نوشتن خط.
۲. روش نوشتن سریع مطالب به کمک علامتهای اختصاری.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: تندنویسی کرد
بن حال: تندنویسی کن
دیکشنری
shorthand, stenography
-
جستوجوی دقیق
-
تندنویسی
لغتنامه دهخدا
تندنویسی . [ ت ُن ْدْ ن ِ ] (حامص مرکب ) سریع نوشتن . عمل تندنویس . یکی از مهارتهای لازم برای اشتغال منشی گری جدید داشتن هنر تندنویسی است تا آنچه بوسیله ٔ مدیران سازمان ها بیان می شود عیناً بوسیله ٔ منشی تندنویسی شود و به قسمتهای اجرایی ابلاغ گردد. ر...
-
تندنویسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) tondnevisi ۱. تند نوشتن خط.۲. روش نوشتن سریع مطالب به کمک علامتهای اختصاری.
-
واژههای مشابه
-
تندنویسی کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اَخْتَزَلَ
-
جستوجو در متن
-
اَخْتَزَلَ
دیکشنری عربی به فارسی
خلاصه کرد , خلاصه نويسي کرد , تندنويسي کرد , کوتاه کرد , قطع کرد , بريد
-
خامه رانی
لغتنامه دهخدا
خامه رانی . [ م َ / م ِ ] (حامص مرکب ) به شتاب نویسی . (ناظم الاطباء). به عجله نویسی . تندنویسی .
-
نویسی
لغتنامه دهخدا
نویسی . [ ن ِ ] (حامص ) به معنی نوشتن به صورت مزید مؤخر در این ترکیبات مستعمل است : تندنویسی . خفیه نویسی . خوش نویسی . دعانویسی . رقعه نویسی . روزنامه نویسی . رونویسی . نامه نویسی . و دیگر ترکیباتی که ذیل نویس آمده است . رجوع به هر یک از این ترکیبا...
-
تندنویس
لغتنامه دهخدا
تندنویس . [ ت ُن ْدْ ن ِ ] (نف مرکب )که سریع نویسد. که در نوشتن سریع باشد: صورت مذاکرات مجلس بوسیله ٔ تندنویسان مجلس شورای ملی تهیه می شود. رجوع به تندنویسی و تند و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
مینوی
لغتنامه دهخدا
مینوی . [ ن ُ ] (اِخ ) مجتبی .دانشمند ایرانی متولد سال 1282 هَ . ش . تحصیلات ابتدائی او در سامره و تهران و تحصیلات متوسطه ٔ وی در دارالفنون و دارالمعلمین مرکزی و تحصیلات و مطالعات دانشگاهی و عالی او در کینگز کالج (لندن ) و مدرسه ٔ مطالعات آسیائی دانش...
-
شابا
لغتنامه دهخدا
شابا. (اِخ ) فرانسوا ژوزف . مصرشناس فرانسوی که در سال 1817 م . تولد یافت و در سال 1882 م . در ورسای درگذشت . ابتدا بازرگانی پیشه کرد. در سال 1852 با خواندن مقالات نستور لوت شوق مصرشناسی در او برانگیخته شد. از سال 1855با انتشار دو مقاله ٔ کوتاه در «خا...
-
خط
لغتنامه دهخدا
خط. [ خ َطط ] (ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. (منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان . (منتهی الارب ). || شکافتن گ...