کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندرست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تندرست
/tandorost/
معنی
دارای بدن سالم و فاقد بیماری و ناخوشی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
سالم، صحیحالمزاج، قبراق، نیکوحال، سرحال، صحتمند ≠ بیمار، مریض، ناتندرست
دیکشنری
fit, healthy, strong, well, wholesome
-
جستوجوی دقیق
-
تندرست
واژگان مترادف و متضاد
سالم، صحیحالمزاج، قبراق، نیکوحال، سرحال، صحتمند ≠ بیمار، مریض، ناتندرست
-
تندرست
فرهنگ فارسی معین
(تَ دُ رُ) (ص مر.) سالم ، صحیح .
-
تندرست
لغتنامه دهخدا
تندرست . [ ت َ دُ رُ ] (ص مرکب ) مقابل بیمار و اطلاق آن بر دولت نیز آمده . (آنندراج ) (بهار عجم ). سالم و چاق و صحیح و بی مرض و بی علت و توانا و قوی . (از ناظم الاطباء) (دهار). از: تن + درست . گیلکی و نطنزی تندرست ، فریزندی و یرنی تندرس ، سنگسری تندر...
-
تندرست
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tandorost دارای بدن سالم و فاقد بیماری و ناخوشی.
-
تندرست
دیکشنری فارسی به عربی
حسنا , صحي
-
واژههای مشابه
-
تندرست کردن
لغتنامه دهخدا
تندرست کردن . [ ت َ دُ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شفا دادن . شفا بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). معالجه کردن . علاج کردن . درمان کردن : از آن نوشدارو که در گنج تست کجاخستگان را کند تندرست ... فردوسی .رجوع به تندرست و تندرستی شود.
-
جستوجو در متن
-
سالم
فرهنگ واژههای سره
تندرست
-
potgirl
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست
-
knuckler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست
-
torridest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست
-
champerator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست
-
tortricine
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست
-
slodger
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تندرست