کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندخو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تندخو
/tondxu/
معنی
۱. بدخلق.
۲. خشمگین.
۳. سرکش.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آشفتهخو، آتشمزاج، آتشیمزاج، بداخلاق، بدخلق، بدخو، تندخلق، تندمزاج، خشمگین، خشمناک، زشتخو، عصبانی، عصبی، غضبناک، کجخلق ≠ سلیم، سلیمالنفس، خوشخلق
دیکشنری
bilious, choleric, inflammable, hot-tempered, hotheaded, irascible, irritable, nasty, severe, short-tempered, surly, vinegary, snappily
-
جستوجوی دقیق
-
تندخو
واژگان مترادف و متضاد
آشفتهخو، آتشمزاج، آتشیمزاج، بداخلاق، بدخلق، بدخو، تندخلق، تندمزاج، خشمگین، خشمناک، زشتخو، عصبانی، عصبی، غضبناک، کجخلق ≠ سلیم، سلیمالنفس، خوشخلق
-
تندخو
لغتنامه دهخدا
تندخو. [ ت ُ ] (ص مرکب ) تندخوی . آنکه به سهل چیز، ناخوش و بی دماغ شود. (بهار عجم ) (آنندراج ). تیزمزاج و سرکش . (ناظم الاطباء) : فلک تندخویست با هر کسی تو با او مکن تندخوئی بسی . فردوسی .با تو خو کردم و، خو باز همی باید کرداز تو ای تندخوی سنگدل تنگ ...
-
تندخو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹تندخوی› [مجاز] tondxu ۱. بدخلق.۲. خشمگین.۳. سرکش.
-
تندخو
دیکشنری فارسی به عربی
عنيف
-
واژههای مشابه
-
تندخو (ی )( ((.)
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.)بدخلق ، خشمگین .
-
جستوجو در متن
-
آشفته خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آشفتهخوی› 'āšoftexu تندخو.
-
آتش مزاج
فرهنگ واژههای سره
آتشی، تندخو
-
آتش خو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹آتشخوی› 'ātašxu تندخو؛ بدخو.
-
تندمزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [مجاز] tondme(a)zāj تندخو؛ بدخو.
-
تیزتاو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tiztāv تندخو؛ بدخو.
-
سوداویمزاج
واژگان مترادف و متضاد
تندخو، عصبی، بداخلاق
-
آتشمزاج
واژگان مترادف و متضاد
بدخلق، تندخو، عصبی
-
آتشیمزاج
واژگان مترادف و متضاد
بدخو، تندخو، عصبی ≠ ملایم