کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنخل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنخل
لغتنامه دهخدا
تنخل . [ ت َ ن َخ ْ خ ُ ] (ع مص ) برگزیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). بیختن و بهترین را برگزیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
تنخیل
لغتنامه دهخدا
تنخیل . [ ت َ ] (ع مص ) نیک بیختن .(تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). رجوع به تنخل شود. || ریختن برف و باران . (از اقرب الموارد).
-
متنخل
لغتنامه دهخدا
متنخل . [ م ُ ت َ ن َخ ْ خ ِ ] (ع ص ) آن که بهترین را برگزیند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آن که برمیگزیند بهترین چیزی را.(ناظم الاطباء). || بیزنده و غربال کننده .(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تنخل شود.
-
برگزیدن
لغتنامه دهخدا
برگزیدن . [ ب َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) قبول نمودن . اختیار نمودن . انتخاب کردن . (آنندراج ). برگزیدن برای خود. مستخلص کردن خود را. استخلاص کردن برای خویش . غث و سمین کردن . نخبه کردن . (یادداشت دهخدا). أثر. اِجتباء. (المصادر زوزنی ). اجتیال . اختصاص . ...
-
بیختن
لغتنامه دهخدا
بیختن . [ ت َ ] (مص ) مصدر دوم غیرمستعمل آن بیزیدن . بیخ . بیز. بیزیدن است . (از یادداشت بخط مؤلف ). غربال کردن و پرویزن کردن . (آنندراج ). غربله .نخل . تنخل . انتخال . (منتهی الارب ). غربال کردن . سرندکردن . الک کردن . چیزی خشک و خرد را از الک و غر...