کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبیه کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
تشویق کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تحریک کردن، ترغیب کردن، تهییج کردن، راغب ساختن ۲. آفرین کردن، تحسین کردن، تشجیع کردن ≠ تنبیه کردن
-
تعزیر کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. ادب کردن، تادیب کردن، به مجازات رساندن، گوشمالدادن، تنبیه کردن، مجازات کردن ۲. ملامت کردن، نکوهش دادن ≠ آفرین گفتن
-
تادیب کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تنبیه کردن، مجازات کردن، گوشمالی دادن، کیفر دادن ۲. ادب آموختن، ادب کردن، تربیت کردن ۳. فرهیخته کردن، فرهیختن
-
حالی کردن
لغتنامه دهخدا
حالی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عوام ، تلقین کردن . افهام . فهمانیدن . ملتفت کردن . نیک فهمانیدن . تفهیم . دریاباندن . منکشف کردن . مکشوف کردن . فهماندن . واقف کردن . تعریف کردن . معروف کردن . تنبیه کردن . متنبه کردن . منتبه کردن . مطلع کر...
-
تأدیب کردن
لغتنامه دهخدا
تأدیب کردن . [ ت َءْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرهختن و ادب آموختن و تربیت کردن و طریقه ٔ نیک آموختن . || سیاست و تنبیه کردن . (ناظم الاطباء). || در این بیت بمعنی منزه و پاک ساختن :به آب اندام را تأدیب کردندنیایش خانه را ترتیب کردند.نظامی .
-
چغلی کردن
لغتنامه دهخدا
چغلی کردن . [ چ ُ غ ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گناه نهفته ٔ کسی را به آنکس که جزا تواند داد بقصد ایذاء گفتن .غَمز. در تداول کودکان و نوآموزان ، کار بد کسی را به معلم یا بزرگی گفتن تا بدکار را تنبیه کند. خطای همبازی یا همشاگردی یا همکار را نزد بزرگتران فاش...
-
دلالت کردن
لغتنامه دهخدا
دلالت کردن . [ دَ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) هدایت کردن . راهنمایی نمودن . (ناظم الاطباء). راهبری نمودن : اِحراب ؛ دلالت کردن کسی را بر غنیمت . (تاج المصادر بیهقی ). تنبیه ؛ دلالت کردن بر چیزی که از آن غافل باشد. (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). || نشانه ٔ ...
-
زجر کردن
لغتنامه دهخدا
زجر کردن . [ زَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فال گرفتن ، بمرغ : عیثرة؛ روان دیدن مرغ را پس زجر کردن آنرا. (از منتهی الارب ). || راندن شتر یا دیگر حیوانات و یا تاراندان سباع با بانگ ، یا گفتن کلمه ای : بس بس ؛ زجر کردن شتر در وقت راندن . (تاج المصادر بیهقی ). ...
-
ادب کردن
لغتنامه دهخدا
ادب کردن . [ اَ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تأدیب . (تاج المصادر بیهقی ). تعریک . تنبیه کردن . سیاست کردن . مؤاخذه خلاف و گناهی را : وین دو تن دور نگردند ز بام و در مانکند هیچکس این بی ادبانرا ادبی . منوچهری .ادب آموز گرْت می بایدکه زمانه ترا ادب نکند. ...
-
عقوبت کردن
لغتنامه دهخدا
عقوبت کردن . [ ع ُ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بعمل آوردن عقوبت بر کسی . (آنندراج ). مجازات کردن . تنبیه کردن . سیاست کردن . انهاک . تمثیل . تنکیل . تنهکة. معاقبة : هارون پوشیده کسان گماشته بود تا هر کس زیردار جعفر گشتی و تندمی و توجعی نمودی ... نزدیک وی...
-
سرد کردن
لغتنامه دهخدا
سرد کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) مقابل گرم کردن : شراب ممزوج و مروق باد در شکم انگیزد و در بندها آرد و معده و جگر را سرد کند. (نوروزنامه ). || آزردن و برجای نشاندن . افسرده کردن . سرزنش کردن . تنبیه کردن : یک دو تن را بانگ زد و سرد کرد. (تاریخ بی...
-
سنگسار کردن
لغتنامه دهخدا
سنگسار کردن . [ س َ ک َ دَ ] (مص مرکب )رجم . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). معروف است برای تنبیه مقصرین و کسانی که به بت پرستی گرائیده و اشخاصی که سبت را تدنیس نموده ومرتکب فواحش میشدند یا سر از حکم والدین بدرمی بردند، ایشان...
-
چوب فلک،فلک کردن
لهجه و گویش تهرانی
تنبیه با چوب زدن کف پا
-
هان و هین کردن
لغتنامه دهخدا
هان و هین کردن . [ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آگاه کردن . تنبیه کردن . آگاهانیدن : هان و هینش کنم از حکمت زیرا خربازگردد ز ره کژ به هان و هین .ناصرخسرو.