کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنبیدن
/tambidan/
معنی
۱. لرزیدن.
۲. تپیدن.
۳. فروریختن بنا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
quiver
-
جستوجوی دقیق
-
تنبیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) 1 - جنبیدن . 2 - فرو ریختن ساختمان .
-
تنبیدن
لغتنامه دهخدا
تنبیدن . [ تَم ْ دَ ] (مص ) بمعنی لرزیدن و طپیدن و حرکت کردن باشد. (برهان ). لرزیدن . (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (فرهنگ رشیدی ). لرزیدن و طپیدن و بی آرام شدن . (ناظم الاطباء). || بمعنی کمین کردن هم هست . (برهان ). کمین کردن و دام نهادن . (ناظم الا...
-
تنبیدن
لغتنامه دهخدا
تنبیدن . [ تُم ْ دَ ] (مص ) در تداول ، افتادن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || خراب شدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
تنبیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tambidan ۱. لرزیدن.۲. تپیدن.۳. فروریختن بنا.
-
جستوجو در متن
-
درچاکیدن
واژهنامه آزاد
(لری اندیمشک) چاک خوردن و تنبیدن و فرو ریختن. بیشتر برای ساختمان به کار می رود.
-
لرزیدن
لغتنامه دهخدا
لرزیدن . [ ل َ دَ ] (مص ) ارتعاد. (تاج المصادر). رعدة. ارتعاش . اهراع . ارتعاص . ارتعاس . تقرقف . مرتعد شدن . تخلج . مصد. تمجمج . شفشفة. رجرجة. (منتهی الارب ). رجف . رجیف . (تاج المصادر). رجفان . ارتجاج . رعس . رعش . ترعد. ارتعاج . رجد. ترجید. (منتهی...