کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنبور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنبور
/tambur/
معنی
از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سهتار میباشد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
tambour
-
جستوجوی دقیق
-
تنبور
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ په . ] (اِ.) سازی است مانند سه تار دارای کاسه ای کوچک و دسته ای دراز.
-
تنبور
لغتنامه دهخدا
تنبور. [ تَم ْ ] (اِ) سازی است مشهور و معرب آن طنبور باشد. (برهان ). سازی است مشهور که نوازند و تنبوره نیز گویند و طنبور معرب آن است . (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به طنبور شود.|| مأخوذ از فرانسه ، سازی شبیه طبل کوچک که با دو چوب باریک نواخته می شود...
-
تنبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: tanbūr] ‹دنبره، طنبور› (موسیقی) tambur از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سهتار میباشد.
-
واژههای مشابه
-
تار و تنبور
لغتنامه دهخدا
تار و تنبور. [ رُ تَم ْ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تار و طنبور. همه گونه آلات سازندگی . آلات نوازندگان . دف و نی .
-
تار و تنبور
فرهنگ گنجواژه
وسائل موسیقی.
-
ساز و تنبور
فرهنگ گنجواژه
موسیقی.
-
واژههای همآوا
-
طنبور
واژگان مترادف و متضاد
تنبور، طنبوره، چغانه
-
طنبور
لغتنامه دهخدا
طنبور. [ طَم ْ / طُم ْ ] (معرب ، اِ) یکی از آلات مهتز است از ذوات الاوتار. و صاحب نفایس الفنون گوید: طنبور همان است که اکنون به کمانچه مشهور است . قسمی ماندولینا از ذوات الاوتار و آن در ایران و بلغارستان و میان عرب متداول است . از آلات موسیقی و از ذو...
-
طنبور
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ معر. ] (اِ.) تنبور.
-
طنبور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: تنبور] ‹طنبار، طنبوره، تنبور› (موسیقی) tambur از آلات موسیقی دارای دستۀ بلند و کاسۀ کوچک شبیه سهتار: ◻︎ درّاج کشد شیشَم و قالوس همی / بی پردۀ طنبور و بی رشتهٴ چنگ (منوچهری: ۱۷۱).
-
جستوجو در متن
-
دنبره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] dambare = تنبور
-
tabors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تابلوها، تنبور، دمبک، تبیره، طبله، طبل، تبیره زدن، تنبور زدن