کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تناوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تناوب
/tanāvob/
معنی
به نوبت و با فاصلۀ معین کاری انجام دادن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بسامد، توالی، نوبت
۲. نوبت گذاشتن، نوبتی کار انجام دادن
۳. متناوب بودن
دیکشنری
alternation, interchange, rotation
-
جستوجوی دقیق
-
تناوب
واژگان مترادف و متضاد
۱. بسامد، توالی، نوبت ۲. نوبت گذاشتن، نوبتی کار انجام دادن ۳. متناوب بودن
-
تناوب
فرهنگ فارسی معین
(تَ وُ) [ ع . ] (مص ل .) به نوبت کاری را انجام دادن .
-
تناوب
لغتنامه دهخدا
تناوب . [ ت َ وُ ] (ع مص ) بنوبت کردن . (زوزنی ). بنوبت کار کردن . (آنندراج ): تناوبوا علی الامر؛ تداولوه بینهم یفعله ُ هذا مرة و هذا مرة. (المصباح از اقرب الموارد). || قسمت نمودن آب را به سنگ ریزه ٔ قسمت : تناوبوا علی الماء. (منتهی الارب ) (ناظم الا...
-
تناوب
دیکشنری عربی به فارسی
تناوب , يک درمياني
-
تناوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāvob به نوبت و با فاصلۀ معین کاری انجام دادن.
-
تناوب
دیکشنری فارسی به عربی
تناوب
-
واژههای مشابه
-
period 4
دورۀ تناوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] مدتزمان یک نوسان یا چرخۀ کامل متـ . دوره 2 * مصوب فرهنگستان اول
-
رشتۀ تناوب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] ← سری متناوب
-
تناوب کردن
لغتنامه دهخدا
تناوب کردن . [ ت َ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بنوبت آمدن . بنوبت روی آوردن : و از آن وقت باز دواعی ادبار تجاوب نمود و قوافل حرمان خذلان تناوب کرد. (جهانگشای جوینی ). رجوع به تناوب شود.
-
ley farming
تناوب غله - علوفه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] کشت تناوبی خانوادۀ نیامداران بهخصوص یونجههای یکساله و شبدر در تناوب با غلات
-
burning rotation
دورۀ تناوب سوزاندن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] فواصل زمانی میان حریقهای خواسته در ناحیهای مشخص
-
tidal period
دورۀ تناوب کِشَند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، ژئوفیزیک] مدتزمان میان دو فراکِشَند یا دو فروکِشَند متوالی متـ . دورۀ کِشَند
-
جستوجو در متن
-
metagenesis
دیکشنری انگلیسی به فارسی
metagenesis، تناوب تولید، تناوب نسل ها