کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تناسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تناسل
/tanāsol/
معنی
ایجاد نسل کردن؛ فرزند زادن؛ اولاد زیاد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زهوزا، زایش
۲. فرزند زادن، زادوولد کردن، فرزند زادن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تناسل
واژگان مترادف و متضاد
۱. توالد، تولید مثل، خلق، زادوولد، زهوزا، زایش ۲. فرزند زادن، زادوولد کردن، فرزند زادن
-
تناسل
فرهنگ فارسی معین
(تَ سُ) [ ع . ] (مص ل .) فرزند زادن ، تولید نسل .
-
تناسل
لغتنامه دهخدا
تناسل . [ ت َ س ُ] (ع مص ) زه و زاد پدید آمدن . (زوزنی ). از یکدیگر زادن . (منتهی الارب ) (از دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). از هم زائیدن . (غیاث اللغات ) : هرکه خدمت ... کسی را کند که قدر آن نداند همچنان آن کس است که بصورت گرمابه...
-
تناسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tanāsol ایجاد نسل کردن؛ فرزند زادن؛ اولاد زیاد کردن.
-
واژههای مشابه
-
اعضاء تناسل
لغتنامه دهخدا
اعضاء تناسل . [ اَ ءِ ت َ س ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عبارتند از خصیتین و عروقی که نزدیک به آن است و قضیب . (از بحر الجواهر). فرج و رحم و متعلقات و ذکر و بیضه و وعاء منی . (از ناظم الاطباء).
-
توالد و تناسل
لغتنامه دهخدا
توالد و تناسل . [ ت َ ل ُ دُ ت َ س ُ ] (ترکیب عطفی ، اِمص مرکب ) زاد و ولد. زائیدن و فرزند آوردن . تولید مثل کردن : و تا دامن قیامت از توالد و تناسل ایشان مؤمن و مؤمنه می زاید. (کلیله و دمنه ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
واژههای همآوا
-
تناثل
لغتنامه دهخدا
تناثل . [ ت َ ث ُ ] (ع مص ) ریختن . یقال : تناثلوا الیه ؛ ای انصبوا. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
زه
لغتنامه دهخدا
زه . [ زَ ] (اِ) آلت تناسل باشد. (برهان ). و بمعنی آلت تناسل مجازاست . (آنندراج ). آلت تناسل و نره . (ناظم الاطباء).
-
زِند و زا
فرهنگ گنجواژه
توالد و تناسل.
-
زندوزا
فرهنگ گنجواژه
توالید و تناسل.
-
چل
لغتنامه دهخدا
چل . [ چ ُ ] (اِ) آلت تناسل را گویند. (برهان )(از جهانگیری ). آلت تناسل که چول نیز گویند. (رشیدی ). آلت تناسل را گویند وچُر نیز گفته اند. (انجمن آرا) (آنندراج ). آلت تناسل و نره . (ناظم الاطباء). آلت تناسل پسران خردسال (در اصطلاح روستائیان فیض آباد م...
-
تولید مثل
واژگان مترادف و متضاد
تناسل، زادوولد، زهوزا، زایش