کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمیمه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمیمه
/tamime/
معنی
مُهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشمزخم به گردن اطفال آویزان کنند؛ تعویذ؛ حرز.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمیمه
فرهنگ فارسی معین
(تَ مِ) [ ع . تمیمة ] (اِ.) طلسمی که برای دفع چشم زخم به گردن اطفال آویزند. ج . تمایم .
-
تمیمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَمیمَة، جمع: تَمائِم و تَمیمات] [قدیمی] tamime مُهره یا طلسمی که برای دفع بلا و چشمزخم به گردن اطفال آویزان کنند؛ تعویذ؛ حرز.
-
واژههای مشابه
-
تمیمة
لغتنامه دهخدا
تمیمة. [ ت َ م َ ] (ع اِ) تعویذ ومهره ٔ پیسه که در رشته کرده در گردن اندازند برای دفع چشم بد. ج ، تمیم ، تمائم . و فی الحدیث : من علق تمیمة فلا اتم اﷲ له و اما المعاذات اذا کتب فیها القرآن و اسمأاﷲتعالی فلابأس بها. (منتهی الارب ). به معنی تعویذ و م...
-
جستوجو در متن
-
تمائم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ تَمیمَة] [قدیمی] tamā'em = تمیمه
-
تمیمات
لغتنامه دهخدا
تمیمات . [ ت َ] (ع اِ) ج ِ تمیمة. (المنجد). رجوع به تمیمة شود.
-
تمیم
لغتنامه دهخدا
تمیم . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تمیمه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیمة شود.
-
تمایم
فرهنگ فارسی معین
(تَ یِ) [ ع . تمائم ] (اِ.) جِ تمیمه .
-
تمائم
لغتنامه دهخدا
تمائم . [ ت َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ تمیمة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تمیمة شود. || و اماطة التمائم ؛ کنایة عن الکبر. (اقرب الموارد).
-
ابومخلد
لغتنامه دهخدا
ابومخلد. [ اَ م ُ خ َل ْ ل َ ] (اِخ ) ایاس بن ابی تمیمة المرادی . محدث است و نام دیگر او فیروز است .
-
ابومخلد
لغتنامه دهخدا
ابومخلد. [ اَ م ُ خ َل ْ ل َ ] (اِخ ) فیروزبن ابی تمیمة المرادی . محدث است و نام دیگر او ایاس است .
-
سجستانی
لغتنامه دهخدا
سجستانی . [ س ِ ج ِ ] (اِخ ) ایوب بن ابی تمیمه ٔ سجستانی . از تابعین است و در سنه ٔ 131 هَ . ق . وفات یافته و بیش از 69 سال عمر داشت . (از تاریخ گزیده ص 244).
-
واحزن
لغتنامه دهخدا
واحزن . [ ح َ زَ ] (ع صوت مرکب ) (از: «وا» ندبه + منادای مندوب ) لفظی است که هنگام اندوه آرند. از اصوات افسوس و اندوه است : پیش چنین تحفه کو تمیمه ٔ عقل است واحزن از جان بوتمام برآمد. خاقانی .رجوع به واحزنا شود.
-
ابوبکر
لغتنامه دهخدا
ابوبکر. [ اَ بو ب َ ] (اِخ ) ایوب بن ابی تمیمه کیسان سِختیانی . راوی است که از انس و حسن روایت کند و ثوری و شعبه ازوی روایت آرند. وفات به سال 131 هَ . ق . بوده است .