کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمکی
لغتنامه دهخدا
تمکی . [ ت َ م َک ْ کی ] (ع مص ) تر شدن بخوی و عرق . || خاریدن اسب چشم خود را به زانو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
متمکی
لغتنامه دهخدا
متمکی . [ م ُ ت َ م َک ْکی ] (ع ص ) تر شده از خوی و عرق . || اسبی که چشم خود را بزانو بخاراند. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تمکی شود.