کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمک
معنی
(تَ مَ) [ ع . ثمک ] (اِ.) گیاهی از تیرة چتریان که دارای برگ های طویلی است و در غالب نقاط می روید. دم کردة آن به عنوان مدر و ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف می شده ؛ ابرة الراعی ، حربث .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمک
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ) [ ع . ثمک ] (اِ.) گیاهی از تیرة چتریان که دارای برگ های طویلی است و در غالب نقاط می روید. دم کردة آن به عنوان مدر و ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف می شده ؛ ابرة الراعی ، حربث .
-
تمک
لغتنامه دهخدا
تمک . [ ت َ ] (ع مص ) دراز و پرگوشت شدن کوهان شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). دراز و بلند شدن سنام . (از اقرب الموارد): تمک السنام تمکاً و تموکاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تمک
لغتنامه دهخدا
تمک . [ ت َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوکلان که در بخش مرکزی شهرستان گنبدکاوس واقع است و800تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
تمک
لغتنامه دهخدا
تمک . [ ت َم َ ] (اِ) گیاهی از تیره ٔ چتریان که دارای برگهای طویلی است و در غالب نقاط میروید. دم کرده ٔ آن بعنوان مدر و ضد روماتیسم در تداوی قدیم مصرف میشده . ابرة الراعی . حربث . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به ابرة الراعی و دزی ج 1 ص 152 شود.
-
تمک
واژهنامه آزاد
به معنی جایگاهی برای نگهداری ( انبار )گندم در لهجه سیستانی ، به این ترتیب که چاله ای به عمق یک تا دو متر و قطر یک و نیم تا دو متر در زمین ( کف حیاط ) حفر می گردیده سطح آن با یک لایه کاه گندم پوشش داده می شده گندم مازاد بر نیاز روی کاه تا پر شدن تقریب...
-
واژههای مشابه
-
تُمَّک
لهجه و گویش بختیاری
tommak تنبک، ضرب.
-
تار تُمَّک
لهجه و گویش بختیاری
târ tommak تار و تنبک.
-
واژههای همآوا
-
تُمَّک
لهجه و گویش بختیاری
tommak تنبک، ضرب.
-
جستوجو در متن
-
بیدور
لغتنامه دهخدا
بیدور. [ ] (اِ) تمک . نرم از گیاههای زمین . و رجوع به خربث در ابن البیطار و تمک شود.
-
تموک
لغتنامه دهخدا
تموک . [ ت ُ ] (ع مص ) تمک السنام تمکا و تموکا؛ دراز و پرگوشت شدن کوهان شتر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به تمک شود.
-
جحلق
لغتنامه دهخدا
جحلق . [ ] (ع اِ) ابرةالراعی و نیز ابرةالراهب و آن گیاهی است از نوع تمک که آن را جحلیق نیز گویند. رجوع به ابن بیطار و لکلرک ذیل کلمه ٔ ابرةالراعی شود.
-
حربث
لغتنامه دهخدا
حربث . [ ح ُ ب ُ ] (ع اِ) گیاهی است که گوسفندان چرند. تمک . بیدور. ج ، حَرابث . نباتیست از نباتهای زمین نرم . (منتهی الارب ). یقال : اطیب اللبن ما رعی الحربث و السعدان . (معجم البلدان ). گیاهی است دارای برگ های دراز و نرم که خود نیز برگهای ریز دارند ...