کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمييز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمييز
معنی
تميز , فرق گذاري , تبعيض
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمييز
دیکشنری عربی به فارسی
تميز , فرق گذاري , تبعيض
-
واژههای مشابه
-
تمییز
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازشناسی، تشخیص، تعیین، تفکیک ۲. بازشناختن ۳. فرق گذاشتن، تشخیص دادن ۴. تفکیک کردن، جدا کردن
-
تمییز
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) نک تمیز.
-
تمییز
لغتنامه دهخدا
تمییز. [ ت َ ] (ع مص ) جدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). به دو یای تحتانی ... بمعنی جدا کردن . مأخوذ از میز بالفتح . اما فارسیان یک «یا» را بنا بر تخفیف حذف کنند و تمیز ب...
-
تمییز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamyiz ۱. جدا کردن؛ فرق گذاشتن؛ امتیاز دادن؛ جدا کردن و شناختن چیزها از یکدیگر.۲. (اسم) قوۀ نفسیه که انسان بهوسیلۀ آن معانی را استنباط میکند.۳. (اسم) از ابواب نحو.۴. (اسم) (ادبی) کلمهای که رفع ابهام ماقبل کند، و اگر آن را...
-
تمییز دادن
لغتنامه دهخدا
تمییز دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تمیز کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بازشناختن . || نیروی شناسایی دادن . قوه ٔ درک و تشخیص دادن : دانش و حکمت بخشید و ادب و هنر و تمییز داد. (سندبادنامه ص 322).
-
تمییز کردن
لغتنامه دهخدا
تمییز کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تمیز کردن . (فرهنگ فارسی معین ). بازشناختن . تمیز دادن . تمییز دادن . || پاکیزه ساختن . نظیف کردن . پاک کردن : تا میان هزیمت و نصرت تیغ چون گندنا کند تمییزاز تف تیغ فتنه باد تهی دشمنت را دماغ چون گشنیز. انوری .ر...
-
جستوجو در متن
-
فرق گذاری
دیکشنری فارسی به عربی
تمييز
-
تبعیض
دیکشنری فارسی به عربی
اجحاف , تمييز
-
تمییزات
لغتنامه دهخدا
تمییزات . [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تمییز. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تمییز شود.
-
میز
لغتنامه دهخدا
میز. (از ع ، اِمص ) مخفف تمیز. (از برهان ). تمییز را خوانند. (فرهنگ جهانگیری ). تمییز. جدا کردن .
-
تمیز
دیکشنری فارسی به عربی
انيق , تعريف , تمييز , صافي , فرق , نظيف
-
هامة
لغتنامه دهخدا
هامة. [ م َ ] (اِخ ) مکنی به ابوزهیر. صحابی است . (الاصابة فی تمییز الصحابة).