کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمهید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمهید
/tamhid/
معنی
۱. آماده کردن.
۲. مقدمه چیدن.
۳. [قدیمی] آسان ساختن.
۴. [قدیمی] گسترانیدن.
۵. [قدیمی] هموار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آمادگی، آمادهسازی، تدارک، تدبیر، تهیه، چاره، زمینهسازی، مقدمهچینی
۲. آماده کردن، آراستن، فراهم کردن
۳. زمینهسازی کرن، مقدمه چیدن
۴. گسترانیدن، هموار کردن، پهن کردن
فعل
بن گذشته: تمهید کرد
بن حال: تمهید کن
دیکشنری
artifice, booby trap, maneuver, manoeuvre, ploy, stratagem
-
جستوجوی دقیق
-
تمهید
واژگان مترادف و متضاد
۱. آمادگی، آمادهسازی، تدارک، تدبیر، تهیه، چاره، زمینهسازی، مقدمهچینی ۲. آماده کردن، آراستن، فراهم کردن ۳. زمینهسازی کرن، مقدمه چیدن ۴. گسترانیدن، هموار کردن، پهن کردن
-
تمهید
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - گسترانیدن . 2 - آسان ساختن . 3 - فراهم کردن .
-
تمهید
لغتنامه دهخدا
تمهید. [ ت َ ] (ع مص ) نیک گسترانیدن . (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (غیاث اللغات ). گستردن . (منتهی الارب ) (دهار) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || هموار و نیکو کردن کار را. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم...
-
تمهید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamhid ۱. آماده کردن.۲. مقدمه چیدن.۳. [قدیمی] آسان ساختن.۴. [قدیمی] گسترانیدن.۵. [قدیمی] هموار کردن.
-
تمهید
دیکشنری فارسی به عربی
خطة , عدة
-
واژههای مشابه
-
تمهيد
دیکشنری عربی به فارسی
استانه اي , اوليه , مقدمات , مقدماتي , ابتدايي , امتحان مقدماتي
-
تمهید ساختن
لغتنامه دهخدا
تمهید ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) تمهیدکردن . راست کردن . ترتیب و انتظام دادن : کافرم گر پیش از او یا بیش از او اسلام رازین نمط کو ساخت تمهید موفر ساختند. خاقانی (دیوان چ سجادی ص 114).رجوع به تمهید و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تمهید کردن
لغتنامه دهخدا
تمهید کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راست کردن . هموار و آراسته کردن . ترتیب و انتظام دادن .- تمهید عذرکردن ؛ عذر نهادن . عذر گسترانیدن . عذر آوردن .آراستن بهانه و پوزش : و عذر بسیار تمهید کن تا بعد از آن مرا چه فراز آید. (سندبادنامه ص 239).- تمهی...
-
جستوجو در متن
-
استانه ای
دیکشنری فارسی به عربی
تمهيد
-
امتحان مقدماتی
دیکشنری فارسی به عربی
تمهيد
-
مقدمات
دیکشنری فارسی به عربی
ترتيب , تمهيد
-
بسترسازی
واژگان مترادف و متضاد
زمینهسازی، تمهید مقدمه
-
scheming
دیکشنری انگلیسی به فارسی
طرح ریزی، تمهید، فریبنده