کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمنع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمنع
/tamanno'/
معنی
۱. قوی شدن.
۲. استوار شدن.
۳. چیره شدن.
۴. بازایستادن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمنع
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - استوار شدن . 2 - بازایستادن .
-
تمنع
لغتنامه دهخدا
تمنع. [ ت َ م َن ْ ن ُ ] (ع مص ) استوار و قوی شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازداشتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازایستادن . (آنندراج ). || چیره شدن...
-
تمنع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamanno' ۱. قوی شدن.۲. استوار شدن.۳. چیره شدن.۴. بازایستادن.
-
واژههای همآوا
-
تمنا
فرهنگ نامها
(تلفظ: tamannā) (عربی) آرزو ؛ خواستن چیزی معمولاً همراه با فروتنی و تواضع .
-
تمنا
واژگان مترادف و متضاد
آرزو، استدعا، التماس، تقاضا، خواهش، درخواست، غبطه، نیاز
-
تمنا
فرهنگ واژههای سره
خواهش
-
تمنا
فرهنگ فارسی معین
(تَ مَ نّ) [ ع . ] (اِمص .) درخواست ، خواهش .
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ ن ] (اِ) خواهش و آرزوی و خام و تباه از صفات اوست و بالفظ یافتن و کردن و داشتن و پختن و بستن و در دماغ آوردن و در دل شکستن و سوختن مستعمل . (آنندراج ). مأخوذ از تازی (تمنی ) آرزو و امید و خواهش . (ناظم الاطباء) : گر هیچ خرد داری و ...
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) از شعرای هندوستان و از برهمنان است . از مردم شکوه آباد و در لکهنو می زیست . از اوست :ای در تو مأمن بیچارگان مرهم ریش غم آوارگان .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) محمد عابدین علی مولوی در قصبه ٔ سند هندوستان می زیست و در سال 1290 هَ . ق . درگذشت دیوان مرتبی دارد و قصائد بلیغی سروده است . از اوست :نیست بی شور محبت جزیی از اجزای من ناله می خیزد برنگ نی ز سر تا پای من .(از قاموس الا...
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) میرزا ابوالحسن شیرازی که در زمان شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی می زیست . از اوست :کبوتری به قفس بود شب به ناله درآمددل اسیر بیاد آمدم ببین چه کشیدم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) میرزا محمد علی از مردم شاهجهان است . از اوست :نمیدانم چه محفل بود شب جایی که من بودم که یک نامحرمش دل بود شب جایی که من بودم .(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْ نا ] (اِخ ) میرزا محمدی اجدادش ایرانی بودند و در کابل متولد شد و به دهلی رفت و در سال 1160 درگذشت . از اوست : چون تمنا را به بزم خویش گریان دید گفت کین مرا رسوای عالم کرد بیرونش کنید.(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
تمنا
لغتنامه دهخدا
تمنا. [ ت َ م َن ْنا ] (اِخ ) خواجه محمدعلی بن خواجه عبداﷲ تأیید در شهر عظیم آباد هندوستان می زیست در عذوبت بیان و طلاقت لسان منزلتی داشت و در سال 1233 در گذشت . از اوست :دمی که گشت تمنا بلند شمشیرش ز خاک تا سر افلاک الامان برخاست .(از قاموس الاعلام...