کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تملیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تملیط
لغتنامه دهخدا
تملیط. [ ت َ ] (ع مص ) گل اندودن دیوان را. || یک مصراع شعر گفتن و مصراع ثانی گفتن دیگری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : ملط له تملیطاً. (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تملیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ) (اِ.) یک لنگة بار، بار کمی که بر بالای استر یا الاغ بگذارند و بر روی آن نشینند.
-
تملیت
لغتنامه دهخدا
تملیت . [ ت َ ] (اِ) بار کوچکی باشد که بر بار بزرگ بندند و گاه بر پشت چاروا اندازند و بر بالای آن سوار شوند. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ). بار کوچکی را گویند که بر بار بزرگ بندند و آن راتمبلیت نیز گو...
-
تملیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تنبلیت› [قدیمی] tamlit ۱. سر بار.۲. یک لنگه از بار.۳. بار کوچکی که بر پشت استر یا الاغ بگذارند و بر آن سوار شوند.