کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمغط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمغط
لغتنامه دهخدا
تمغط. [ ت َ م َغ ْ غ ُ ] (ع مص ) سخت کشیدن شتر دست را. || به نهایت تیز رفتن اسب یا یازیدن آن در دویدن . || هلاک کردن غبار کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). سقط البیت علیه فتمغط؛ فمات . ابن درید گوید که این مستعمل نیس...
-
واژههای همآوا
-
تمقت
لغتنامه دهخدا
تمقت . [ ت َ م َق ْ ق ُ ] (ع مص ) همدیگر دشمن گرفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نقیض تحبب . (اقرب الموارد). دشمنی نمودن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
تمغیط
لغتنامه دهخدا
تمغیط. [ ت َ ] (ع مص ) تمغط. تمدید. تمدد. (اقرب الموارد).
-
متمغط
لغتنامه دهخدا
متمغط. [ م ُ ت َ م َغ ْ غ ِ ] (ع ص ) شتر که سخت کند دست را وقت دویدن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اسب یا شتری که در رفتن دست را سخت می کشد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تمغط شود.