کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمعی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمعی
لغتنامه دهخدا
تمعی . [ ت َ م َع ْ عی ] (ع مص ) خرامیدن و یازیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمدد. (اقرب الموارد). || فاش شدن راز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آشکار شدن شر میان مردم . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
تمای
لغتنامه دهخدا
تمای . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش تکاب است که در شهرستان مراغه جنوب خاوری تکاب واقع است و 630 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
تمئی
لغتنامه دهخدا
تمئی . [ ت َ م َءْ ئی ] (ع مص ) تمأی . رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جستوجو در متن
-
متمعی
لغتنامه دهخدا
متمعی . [ م ُ ت َ م َع ْ عی ] (ع ص ) درازشده و کشیده شده . (ناظم الاطباء). || راز فاش شده . || خرامنده و نازنده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تمعی شود.