کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمشیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمشیت
/tamšiyat/
معنی
۱. راه بردن؛ به راه انداختن.
۲. راندن.
۳. روان ساختن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. اداره، راهاندازی، رهبری، مدیریت،
۲. راندن، راهانداختن، سروسامان دادن
۳. ساماندهی، سامانبخشی
فعل
بن گذشته: تمشیت کرد
بن حال: تمشیت کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمشیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. اداره، راهاندازی، رهبری، مدیریت، ۲. راندن، راهانداختن، سروسامان دادن ۳. ساماندهی، سامانبخشی
-
تمشیت
فرهنگ فارسی معین
(تَ شِ یَ) [ ع . تمشیة ] (مص م .) 1 - روان ساختن ، به راه انداختن . 2 - سر و سامان دادن .
-
تمشیت
لغتنامه دهخدا
تمشیت . [ ت َ ی َ ] (مص ) مأخوذاز مشی بمعنی جاری کردن و روان کردن .... (غیاث اللغات ). پیشرفتگی و ترقی و برتری و استحکام و صیانت و تربیت و نظم و ترتیب و انتظام و آراستگی . (ناظم الاطباء) : و در تمشیت کار او قصب السبق از ملوک عالم و سلاطین جهان بربای...
-
تمشیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تمشیة] tamšiyat ۱. راه بردن؛ به راه انداختن.۲. راندن.۳. روان ساختن.
-
واژههای مشابه
-
تمشیَت
لهجه و گویش تهرانی
مرتب کردن
-
کار و تمشیت
فرهنگ گنجواژه
شغل
-
واژههای همآوا
-
تمشیط
لغتنامه دهخدا
تمشیط. [ت َ ] (ع مص ) شانه وار پیدا شدن پیه در پهلوی اشتر. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تسریح و تخلیص بعض موی از بعض دیگر. (از اقرب الموارد).
-
تمشیة
لغتنامه دهخدا
تمشیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) فارفتن آوردن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). راندن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بردن . (ناظم الاطباء). || رفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). لازم و متعدی است . (منت...
-
تمشیَت
لهجه و گویش تهرانی
مرتب کردن
-
جستوجو در متن
-
رهبری
واژگان مترادف و متضاد
امامت، پیشوایی، تمشیت، رهنمایی، زعامت، قیادت، ولایت
-
مدیریت
واژگان مترادف و متضاد
۱. تدبیر، کیاست ۲. ریاست ۳. تمشیت
-
اداره
واژگان مترادف و متضاد
۱. دائره، دایره، سازمان، موسسه، ۲. تمشیت، تنسیق، رتقوفتق