کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمرین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
run-through
تمرین یکسره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون، هنرهای نمایشی] تمرین بیوقفۀ یک صحنه از فیلم یا یک پرده یا کل نمایش
-
terrain exercise
عارضهتمرین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی، مهندسی نقشهبرداری] تمرینی برای فائق آمدن بر مشکلات یک وضعیت نظامی مشخص بر روی زمین که در آن افراد نظامی فرضی هستند و راهکار معمولاً مکتوب است
-
تمرین دادن
دیکشنری فارسی به عربی
تجربة , تمرين
-
تمرین کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تدرب عليه , مثقاب , ممارسة
-
تمرین نمایش
دیکشنری فارسی به عربی
تدريب
-
تمرین نظامی
دیکشنری فارسی به عربی
مناورة
-
ordnance exercise
تمرین آتشباری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] تمرین تیراندازی نیروی دریایی
-
attention-switching exercise
تمرین توجهگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اعتیاد] هریک از تمرینهایی که فرد با کمک آنها میتواند افکار خود را از موضوعاتی مانند ولع و وسوسۀ مصرف مواد و الکل منحرف کند و به سمت وقایع اطرافش متوجه کند
-
تمرین نرمش کردن
دیکشنری فارسی به عربی
مقدمة عربة المدفع
-
جستوجو در متن
-
exercised
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین کرد، تمرین کردن، تمرین دادن، عمل کردن، استعمال کردن، بکار انداختن
-
exercising
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین، تمرین کردن، تمرین دادن، عمل کردن، استعمال کردن، بکار انداختن
-
تدريب
دیکشنری عربی به فارسی
تمرين نمايش , تکرار , تمرين
-
rehearse
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین کنید، گفتن، تمرین کردن، تکرار کردن
-
rehearsing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرین، گفتن، تمرین کردن، تکرار کردن
-
exercises
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تمرینات، ورزش، تمرین، مشق، تمرین کردن، تمرین دادن، عمل کردن، استعمال کردن، بکار انداختن