کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمرگیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمرگیدن
/tamargidan/
معنی
نشستن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. نشستن
۲. خوابیدن
دیکشنری
sit
-
جستوجوی دقیق
-
تمرگیدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نشستن ۲. خوابیدن
-
تمرگیدن
فرهنگ فارسی معین
(تَ دَ) (مص ل .) (عا.) نشستن ، در موقع تحقیر گفته می شود.
-
تمرگیدن
لغتنامه دهخدا
تمرگیدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص ) کلمه ٔ اهریمنی نشستن . خفتن وآن نفرین گونه ای است در تداول زنان . بتمرگ ، بنشین بطور نفرین . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چمن بی گل و برگم شده پیرامن ارگم من در او چون بتمرگم اشک مانند تگرگم نگر ای ابر مطیرم بر رخ همچو...
-
تمرگیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [عامیانه] tamargidan نشستن.
-
تمرگیدن
لهجه و گویش تهرانی
نشستن (بی ادبانه)
-
جستوجو در متن
-
پندلیس
واژهنامه آزاد
پَندِلیس= تمرگیدن، کپه مرگ را گذاشتن
-
تمرگانیدن
لغتنامه دهخدا
تمرگانیدن . [ ت َ م َ دَ ] (مص ) تمرگاندن . متعدی تمرگیدن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). به اکراه نشاندن . با خشونت خوابانیدن . رجوع به تمرگیدن شود.
-
تمرگیده
لغتنامه دهخدا
تمرگیده . [ ت َ م َ دَ / دِ ] (ن مف ) نشسته . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || خفته . (یادداشت ایضاً). رجوع به تمرگیدن شود.
-
بتمرگیدن
لغتنامه دهخدا
بتمرگیدن . [ ب ِ ت َ م َ دَ ] (مص ) (از: ب + تمرگیدن ) در تداول عامه نشستن بفرمان تحقیرآمیز دیگران ، گویند: بتمرگ و بنشین و بفرما یکی است اما فرق معنوی دارد. نشستن به فرمان دیگری در آن وقت که فرمان دهنده خشمناک باشد. (اصطلاح عامیانه در نواحی کرمان )....
-
کپیدن
لغتنامه دهخدا
کپیدن . [ ک َ دَ ] (مص ) (کلمه ٔ آهرمنی ) خفتن . خوابیدن . تمرگیدن . (یادداشت مؤلف ). در حالت نشسته به روی افتاده خوابیدن . (ناظم الاطباء). || برداشتن . برگرفتن . (یادداشت مؤلف ). || بمعنی ربودن باشد. (برهان ) (از آنندراج ). ربودن . دزدیدن . گرفتن ...
-
آهرمنی
لغتنامه دهخدا
آهرمنی . [ هَِ م َ ] (ص نسبی ) منسوب به آهرمن .- کلمات آهرمنی ؛ کلمات زشت و نیز آن کلمات که بجای کلمه های خوب آرند بقصد ایذاء و تخفیف و اهانت ، مانند درائیدن و لاییدن به معنی گفتن .ترکیدن ، بجای زادن . تمرگیدن ، بجای نشستن یا خفتن . کپیدن و کپه ٔ مر...