کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمحیص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمحیص
/tamhis/
معنی
آزمودن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمحیص
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - آزمودن . 2 - پاکیزه کردن . 3 - کاستن . 4 - گوشت را از چربی و پی جدا کردن .
-
تمحیص
لغتنامه دهخدا
تمحیص . [ ت َ ] (ع مص ) آزموده گردانیدن . (زوزنی ). آزمودن . || کم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : محص اﷲ عن فلان ذنوبه ؛ ای نقصها و اذهب ماتعلق به من الذنوب و طهره و صفاه منها. (اقرب الموارد). || بی گناه کرد...
-
تمحیص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tamhis آزمودن.
-
واژههای همآوا
-
تمهیص
لغتنامه دهخدا
تمهیص . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن جامه و سپید کردن آن را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درتاج هاء را بدل حاء دانسته است . (از اقرب الموارد). رجوع به تمحیص در همین لغت نامه شود.
-
جستوجو در متن
-
يُمَحِّصَ
فرهنگ واژگان قرآن
که پاک کند - که خالص گرداند (مصدر تمحيص که فعل يمحص از آن مشتق است به معناي خالص کردن چيزي است از آميختگي و ناخالصيهائي که از خارج داخل آن چيز شده)
-
تمهیص
لغتنامه دهخدا
تمهیص . [ ت َ ] (ع مص ) پاک کردن جامه و سپید کردن آن را. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). درتاج هاء را بدل حاء دانسته است . (از اقرب الموارد). رجوع به تمحیص در همین لغت نامه شود.
-
آزمودن
لغتنامه دهخدا
آزمودن . [ زْ / زِ دَ ] (مص ) تجربت . تجربه . امتحان . اختبار. (زوزنی ). ابتلا. تجریب . (دهار). آزمایش کردن . تدریب . بلاء. (ادیب نطنزی ). بلا. بلو. ابلا. تجریس .بور. ابتیار. احتناک . سنجیدن . خبرت . (دهار). سبر. فتنه . افتتان . وارسی کردن . تمحیص . ...