کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمحمح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تمحمح
لغتنامه دهخدا
تمحمح . [ ت َ م َ م ُ ] (ع مص ) جای گرفتن و فرود آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تبحبح .(اقرب الموارد). || نزدیک زادن رسیدن زن .(منتهی الارب ). نزدیک شدن زادن زن . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
تمهمه
لغتنامه دهخدا
تمهمه . [ ت َ م َ م ُه ْ ] (ع مص ) باز ایستادن و برگردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).