کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمایلبهخودکشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
suicidality
تمایلبهخودکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] گرایش به خودکشی که عموماً در نیت خودکشی بروز میکند
-
واژههای مشابه
-
خودکشی
واژگان مترادف و متضاد
۱. انتحار، قتلنفس ≠ نسلکشی ۲. تلاشمفرط، تقلای زیاد ۳. کارمستمر
-
suicide
خودکشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[روانشناسی] عملی ارادی برای کشتن خود
-
خودکشی
فرهنگ فارسی معین
( ~. کُ) (حامص .) 1 - خود را به وسیله ای کشتن ، انتحار. 2 - (کن .) کار زیاد کردن ، کوشش بسیار کردن .
-
خودکشی
لغتنامه دهخدا
خودکشی . [ خوَدْ / خُدْ ک ُ ] (حامص مرکب ) انتحار.
-
خودکشی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) xodkoši ۱. خود را کشتن؛ عمل ارادی شخص برای کشتن خود؛ انتحار.۲. [عامیانه، مجاز] کوشش بسیار در امری.
-
خودکشی
دیکشنری فارسی به عربی
انتحار
-
تمایل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ≠ تنفر ۲. گراییدن، متمایلشدن، میل کردن ۳. خمیدگی ۴. احساس، عاطفه
-
تمایل
فرهنگ واژههای سره
گرایش، دلبستگ
-
تمایل
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - اظهار میل و رغبت کردن . 2 - به سوی چیزی کج شدن . 3 - (اِمص .) گرایش ، میل . 4 - عاطفه ، احساس .
-
تمایل
لغتنامه دهخدا
تمایل . [ ت َ ی ُ ] (ع مص )پیچ پیچان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میل و کجی و کج شدگی در رفتار. (ناظم الاطباء). تبختر در راه رفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (زوزنی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تفاتن و تحارب میان قوم . (از ...
-
تمايل
دیکشنری عربی به فارسی
تلوتلو خوردن , يله رفتن , لنگيدن , گيج خوردن , بتناوب کار کردن , متناوب , ترديدداشتن , راه رفتن اردک وار , اردک وار راه رفتن , کج و سنگين راه رفتن
-
تمایل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamāyol ۱. اظهار میلورغبت کردن.۲. به طرفی یا به چیزی مایل شدن؛ به یکسو کج شدن.
-
تمایل
دیکشنری فارسی به عربی
بندول , ترتيب , جاذبية , خيال , دور , عرق , علق , قائمة , ميل , هبة , ين