کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تمایل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تمایل
/tamāyol/
معنی
۱. اظهار میلورغبت کردن.
۲. به طرفی یا به چیزی مایل شدن؛ به یکسو کج شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ≠ تنفر
۲. گراییدن، متمایلشدن، میل کردن
۳. خمیدگی
۴. احساس، عاطفه
برابر فارسی
گرایش، دلبستگ
دیکشنری
acity _, ability _, ably _, bent, bias, current, drift, goodwill, gusto, interest, leaning, preconception, predisposition, sentiment, set, slope, tendency, tip, trend, turn, will
-
جستوجوی دقیق
-
تمایل
واژگان مترادف و متضاد
۱. آرزو، تعشق، توجه، خواهش، دلبستگی، رغبت، علاقه، علقه، عنایت، گرایش، میل، هوس ≠ تنفر ۲. گراییدن، متمایلشدن، میل کردن ۳. خمیدگی ۴. احساس، عاطفه
-
تمایل
فرهنگ واژههای سره
گرایش، دلبستگ
-
تمایل
فرهنگ فارسی معین
(تَ یُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - اظهار میل و رغبت کردن . 2 - به سوی چیزی کج شدن . 3 - (اِمص .) گرایش ، میل . 4 - عاطفه ، احساس .
-
تمایل
لغتنامه دهخدا
تمایل . [ ت َ ی ُ ] (ع مص )پیچ پیچان رفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). میل و کجی و کج شدگی در رفتار. (ناظم الاطباء). تبختر در راه رفتن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن . (زوزنی ، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || تفاتن و تحارب میان قوم . (از ...
-
تمایل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamāyol ۱. اظهار میلورغبت کردن.۲. به طرفی یا به چیزی مایل شدن؛ به یکسو کج شدن.
-
تمایل
دیکشنری فارسی به عربی
بندول , ترتيب , جاذبية , خيال , دور , عرق , علق , قائمة , ميل , هبة , ين
-
واژههای مشابه
-
تمايل
دیکشنری عربی به فارسی
تلوتلو خوردن , يله رفتن , لنگيدن , گيج خوردن , بتناوب کار کردن , متناوب , ترديدداشتن , راه رفتن اردک وار , اردک وار راه رفتن , کج و سنگين راه رفتن
-
desire line diagram
نمودار تمایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] مجموعهای از خطوط ترسیمشده از مبدأها تا مقصدها که بیانگر حجم سفرهای هر مسیر است
-
تمایل داشتن
واژگان مترادف و متضاد
خواهانبودن، میل داشتن، گرایش داشتن، رغبت داشتن، رغبت نشان دادن، متمایل بودن
-
affibody
تمایلتن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زیستشناسی-پروتگانشناسی] هریک از مجموعهپروتئینهای ساده و بسیار کوچکی که با روشهای مهندسی پروتئین ساخته میشوند و با تمایل بسیار زیاد به همۀ پروتئینها متصل میشوند
-
desire line
خط تمایل
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] خطی مستقیم بر روی نقشه که بهترین مسیر بین مبدأ و مقصد یک سفر را مشخص میکند
-
تمایل عمومی
دیکشنری فارسی به عربی
اِتّجاهٌ عامٌّ
-
بی تمایل
دیکشنری فارسی به عربی
غير راغب
-
تمایل طبیعی
دیکشنری فارسی به عربی
کفاءة