کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تماس
/tamās[s]/
معنی
۱. با یکدیگر ارتباط برقرار کردن.
۲. به هم سوده شدن؛ مالیده شدن دو چیز به هم.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ارتباط، رابطه، مراوده
۲. برخورد، تلاقی
۳. لمس
۴. مالش
۵. پیوستگی، نزدیکی
۶. بسودن
برابر فارسی
پرماس، سودن، برخورد
فعل
بن گذشته: تماس گرفت
بن حال: تماس گیر
دیکشنری
contact, touch
-
جستوجوی دقیق
-
تماس
واژگان مترادف و متضاد
۱. ارتباط، رابطه، مراوده ۲. برخورد، تلاقی ۳. لمس ۴. مالش ۵. پیوستگی، نزدیکی ۶. بسودن
-
تماس
فرهنگ واژههای سره
پرماس، سودن، برخورد
-
تماس
فرهنگ فارسی معین
(تَ سّ) [ ع . ] (مص ل .) یکدیگر را مس کردن ، به هم مالیده شدن .
-
تماس
لغتنامه دهخدا
تماس . [ ت َ س س ] (ع مص ) یکدیگر را بسودن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از اقرب الموارد). || جماع کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قول تعالی : من قبل ان یتماسا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تماسّ] tamās[s] ۱. با یکدیگر ارتباط برقرار کردن.۲. به هم سوده شدن؛ مالیده شدن دو چیز به هم.
-
تماس
دیکشنری فارسی به عربی
اتصال , تاثير ، اِتّصالٌ ، اِحْتکاکٌ
-
واژههای مشابه
-
call restrictor
محدودساز تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] سازوکاری فیزیکی یا مجازی که تماسهای خروجی یک خط را واپایش و محدود میکند متـ . محدودساز برخوانی
-
called party
مخاطب تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فردی که تماس مخابراتی را دریافت میکند متـ . مخاطب 2، برخوانده
-
contact point, point of proximal contact, contact area
نقطۀ تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی-دندانپزشکی] ناحیهای از سطح مجاور یک دندان که با دندان کناری خود در تماس است متـ . سطح تماس 2 2 contact surface
-
call duration
مدت تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] فاصلۀ زمانی از ابتدای برقراری تماس تا پایان آن که دستیابی به اطلاعات مربوط به آن در آمارگیری و تعیین ساعت اوج و نیز صورتحسابگیری به کار میآید متـ . مدت برخوانی
-
hangup
قطع تماس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] وضعیتی که در آن ارتباط تلفنی با گذاشتن گوشی یا فشردن دکمه قطع میشود متـ . قطع برخوانی
-
تماس گرفتن
فرهنگ واژههای سره
پرماسیدن
-
call
تماس 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، مهندسی مخابرات] 1. اتصال دو یا چند ایستگاه از طریق شبکۀ تلفن شامل درخواست ارتباط کاربر نهایی از مرکز تلفن در ایستگاه مبدأ و همکاری سایر مراکز تلفن در برقراری ارتباط با کاربر نهایی در ایستگاه مقصد و دستآخر قطع ارتباط توسط ی...
-
contact 2
تماس 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] مرحلۀ برخورد لبۀ ماه با لبۀ خورشید در کسوف یا لبۀ سایۀ زمین با لبۀ ماه در خسوف