کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلون
/talavvon/
معنی
۱. دارای رنگ شدن.
۲. رنگبهرنگ شدن؛ هر دم به رنگی درآمدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تبدل، تغیر، تنوع، رنگارنگی، سالوس، ظاهرنمایی
دیکشنری
moodiness, oscillation
-
جستوجوی دقیق
-
تلون
واژگان مترادف و متضاد
تبدل، تغیر، تنوع، رنگارنگی، سالوس، ظاهرنمایی
-
تلون
فرهنگ فارسی معین
(تَ لَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) رنگ به رنگ گشتن ، هر لحظه به رنگی درآمدن .
-
تلون
لغتنامه دهخدا
تلون . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع مص ) برنگ شدن . (تاج المصادر بیهقی ). رنگ به رنگ شدن . (دهار) (مجمل اللغة). رنگ گرفتن . (زوزنی ). گوناگون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رنگ گرفتن و رنگی غیر از رنگ خود گرفتن . (از اقرب الموارد). رنگارنگ شدن . (غیاث ا...
-
تلون
لغتنامه دهخدا
تلون . [ ت ُ ] (ع اِ) حاجت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). حاجت ودرنگی و دیری . (ناظم الاطباء). رجوع به تلونة شود.
-
تلون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talavvon ۱. دارای رنگ شدن.۲. رنگبهرنگ شدن؛ هر دم به رنگی درآمدن.
-
واژههای مشابه
-
تلون طبع
لغتنامه دهخدا
تلون طبع. [ ت َ ل َوْ وُ طَ ] (ص مرکب ) تلون مزاج . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تلون مزاج
لغتنامه دهخدا
تلون مزاج . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (ص مرکب ) کنایه ازکسی که هر لحظه بخویی برآید و ثبات رای در او نبود.(انجمن آرا). بی قرار و بی ثبات و خیالی و مضطرب . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
تلون مزاجی
لغتنامه دهخدا
تلون مزاجی . [ ت َ ل َوْ وُ م ِ ] (حامص مرکب ) بی قراری . (ناظم الاطباء). رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.
-
حرف تلون
لغتنامه دهخدا
حرف تلون . [ ح َ ف ِ ت َ ل َوْ وُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) شمس قیس گوید: باء و الف و میمی که در اواخر الوان معنی تلون فایده دهد، چنانکه سرخ بام و سیاه وام و بعضی فاء اعجمی در لفظ آرند، گویند سرخ فام و سیاه فام . (المعجم ص 174).
-
تلون مزاج
دیکشنری فارسی به عربی
نزوة
-
گى تِلّون
لهجه و گویش بختیاری
gi-tellun čosenak .
-
جستوجو در متن
-
flightiness
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پرواز، بوالهوسی، تلون مزاج
-
تلونات
لغتنامه دهخدا
تلونات . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع اِ) تغییرات و بی قراریها و ناپایداریها. (ناظم الاطباء). ج ِ تلون . رجوع به تلون و دیگر ترکیبهای آن شود.