کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تله پورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تله پورت
واژهنامه آزاد
انتقال انسان و اشیاء بصورت نور
-
واژههای مشابه
-
تلة
لغتنامه دهخدا
تلة. [ ت ِل ْ ل َ ] (ع اِ) کوزه ای از پوست طلع. (منتهی الارب ) (آنندراج ). مشربه ای از غلاف طلع. (ناظم الاطباء). || یک بار افتادن ، مصدر است برای مرة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تلة
لغتنامه دهخدا
تلة. [ ت ِل ْ ل َ ] (ع اِ) هیئت افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). هیئت ریختن و افتادن . نوع ریختن و افتادن . (ناظم الاطباء). || تری . || کاهلی . || حالت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): هو بتلة سوء؛ اودر حالت بدی می باشد. (منتهی الارب ) ...
-
تَلَه
لهجه و گویش بختیاری
tala تله، دام.
-
تُلَّه
لهجه و گویش بختیاری
tolla کُمبزه، نوعى خربزه محلى.
-
تِلَّه
لهجه و گویش بختیاری
tella 1. شکم؛ 2. دامنه تپه و کوه. divâr tella dâda>:دیوار شکم داده، lâ tella ko:دامنه کوه> .
-
تَلَه
لهجه و گویش بختیاری
ta:la تلخه، گیاهى با برگ پهن و تلخمزه.
-
decoy crop
گیاه تَله
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] گیاهی زراعی که برای جلب عامل بیماری و درنتیجه، کاهش جمعیت آن در بین گیاهان مزرعۀ اصلی کشت شود
-
شکم تله
لغتنامه دهخدا
شکم تله . [ ش ِ ک َ ت َ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) شکم بنده . آنکه تنها به نان و جامه خدمت کند بی وظیفه ای . شاگرد یا نوکری که بدو جز خوراک و پوشاک ندهند و مواجب ندارد. مقتی . نان جامه . عضرط. (یادداشت مؤلف ). کردی خوردی .- شکم تله خدمت کردن ؛ فقط به خو...
-
sedimentary trap
تلۀ رسوبی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] پهنهای که در آن مواد رسوبی بیش از آنکه انتقال یابند، انباشته میشوند
-
bafflestone
تلهسنگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ کربناتی برجایی که اجزای اولیۀ آن در هنگام نهشت با مواد آلی به هم چسبانده شدهاند
-
entrapment
تلهگذاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رمزشناسی] تعبیۀ عمدی رخنههای مشخص در یک سامانۀ اطلاعات با هدف آشکارسازی تلاشهایی که برای نفوذ به سامانه صورت میگیرند
-
tourist trap
تلۀ گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مکانی که گردشگرها را جذب و سپس آنها را ناچار به پرداخت پول زیاد بابت خدمات ناکافی و نامناسب ارائهشده میکند
-
laser trap
تلۀ لیزری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک- اپتیک] دستگاهی که در آن باریکۀ لیزر کانونی میشود و اتمها و مولکولها یا ذرات کوچکتر از 10 میکرومتر را محبوس میکند